بچه ها امروز ظهرخواب بودم دیدم شوهرم از سرکار اومد حلیم هم گرفته بود چون میدونه من حلیم خیلی دوس دارم حلیم رو خوردیم باهم.تقریبا چهار بعد ازظخر بود مادر شوهرم بهش زنگ زد که شام بیاین خونه ما و چون داره برای بچم لباس میبافه گفت بچه رو الان بیار ببینم لباس اندازشه یانه.خلاصه شوهرم رفت و بعد ۱۰ دقیقه اومد و گفت من دارم میرم سرکار راستی خاله اینا(خاله شوهرم)از شهرستان اومدن خونه مامانینا(مادر شوهرم)بعدش گفت صبح دوتا حلیم گرفته بودم یکی هم واسه مامان گرفتم.
بعد رفت
بنظرتون چرا یهویی بهم گفت و چرا همون صبح بهم نگفت که برا مامانش هم گرفته
مشکلی با حلیم گرفتنش ندارم اصلا و ابدا فقط چرا بهم نگفته بود و بعد از اینکه از خونه مامانش اومد بهم گفت