تولد دختر جاریمه گفتم نمیام
چون لباس نداشتم
گفتم ک واسم لباس بگیر
گفت نه پول ندارم
الکی میگه نداره همیشع میگه نداره هیچ وقت ندارع واسه من گفتم نمیام
گفت پس من خودم تنها میرم
گفتم باشه برو ولی برگشتنی دیگه من این نیستم
گفت نباش
ب حالت تمسخر خندید
خیلی ناراحتم دارم خون گریه میکنم