فامیلشون رو بفرسته برای خاستگاری خواهرم از مادرم
بعد که یه بار که تلفنی خواهرم داشت با امیر (خواستگار) صحبت میکرد
امیر گفته مهمون دارم
خواهرمم گفت کیه
امیرم گفته پروانه با شوهرش و بچه ش (پروانه همون خانمیه که امیر قرار بود بفرستتش برای صحبتای اولیه)
خواهرمم چون پشت تلفن شنیده بوده امیر با پروانه خیلی صمیمی صحبت میکرده و حتی با اسم کوچک صداش میکرده
از امیر میپرسه تورا خدا با این پروانه هیچی بینتون نیست
اخه خیلی صمیمی باش صحبت میکردی و خیلیم با هم رفت و آمد دارین
امیرم قسم خورده چیزی نبوده بینمون و مثل خواهرمه و...
ولی چند روز بعد به خواهرم میگه پروانه رو نمیفرستم برای صحبت با مادرت یکی دیگه رو پیدا میکنم میفرستم
بنظرتون چرا نظرش عوض شد و پروانه رو نفرستاده
اینم بگم امیر خودش خواهر و مادر نداره فقط یه پدر زمین گیر داره و با اون زندگی میکنهچ