من كار نميكنم در حد سفره جمع كردن يا مثلا دوسه تا استكان بشورم هفته قبل برادر شوهرم مثلا ب شوخي گفت واي ك عروست ( ب مادرشوهر گفت) چقد كار ميكنه اينهمه كار ميكنه خسته نشه منم گفتم نه نگران نباش خسته نميشم در اين موضوع خيلي تيكه ميپرونه
خواستگارم بود قبلا ( نميدونست من و داداشش همو ميخوايم) كلي تهديدم ميكرد كه بايد باهام ازدواج كني اخر ك فهميد رفت كنار
بنظرتون بايد كار كنم؟ با اين برادر شوهر چ كنم؟