ما تو دبیرستانمون طبقه چارم بود کلاسمون خونه همسایه رو میدیدیم پسره دوست دخترشو اورده بود تو حیاط همو بغل کرده بودن دوستمم سیبشو پرت کرد از پایین خورد تو کله پسزه تا اومد بالا رو نگا کنه رنگ ریخت پایین اونم هی فوش میداد بگید تا یادم بیاد بگم
کلاس هفتم دبیرمون دوستمو هول داد افتاد تو سطل آشغال 😐😐همه ناراحت شدن ولی نمیدونم چرا من خندم گرفت& ...
منم الان اول خندم گرف بعد ناراحت شدم
GO HARD OR GO HOME💥💥💥 CAUSE I AM WHATEVER U SAY I AM...IF I WASN'T, THEN WHY WOULD I SAY I AM?? 🧟♀️ But I got smarter, I got harder in the nick of time😈☻...Honey I rose up from the dead, I do it all the time😈☻....I'll hold you when things go wrong💞...I'll be with you from dusk 'til dawn💞.........Devil for Devil 😈 Kind for Kind 🤗 It's my attitude 😎 Please don't mind ☻✌🏻.......رفیق شفیق هرکول پوآرو و دشمن هستینگز خنگ ساده لوح 😒👹........There are many things not called poison which can kill a man - Hercule Poirot..."کاربری که تعلیقش کردی نوشته ی آگاتا کریستی☻" ...... تو فقط دلت بخواد ی روزی مال هم بشیم❤❤التماسش به خدا، حاجت و نذرش بامن❤❤آهای خوشگل عاشق•••آهای عمر دقایق•••آهای وصله به موهای تو سنجاق شقایق😍...I have died everyday waiting for you...Darling don't be afraid, I have loved you for a thousand years...I'll love you for a thousand more...ای چراغ هربهانه از تو روشن، از تو روشن❤❤❤❤ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من❤❤❤❤
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چند سال پيش چند نفرى تو برف و يخبندون بيرون بوديم يهو خالم خورد زمين از زور خنده نتونست بلند شه همونجور طاقباز خوابيد رو برفا ماهم نشستيم بالاسرش به خنديدن يه آقاهه اومد فكر كرده بود خالم مرده ما داريم گريه ميكنيم دونفرو خبر كرده بود بيان به ما كمك كنن ما ديگه مرديم از خنده
فيزيك بعدها ثابت ميكند در روزهاى بارانى جاى خالى آدمها "بزرگتر" ميشود
یبارم رفنم دستشویی عمومی مردانه تو ی شهری بعد دستشویی زنانه رو قفل کرده بود خراب بود رفتم اونجا بعد یکی اون وسط بلند ول کرد بعد یکی اون وسط داد زد ناز نفست منم پوکیدم از خنده ولی ساکت بودم بعد پسره اومد پشت در گفت اینقدر....بیا باهم ب.....از بس با پاش درو میکوبید درو باز کردم سکته کرد یارو