2410
2553
عنوان

چرا آدما انقد بدشدن؟؟؟؟واقعا چرا؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 560 بازدید | 74 پست
نمیدونم ولی احساس میکنم بخش زیادیش بخاطر مجازیه آدما از هم دور شدن و این رابطه هارو کمرنگ کرده از ...

من ادمیو میشناسم که خیلی براش احترام وارزش قائل بودم ودوسش داشتم از بستگانم هست حالا من سالها ندیدمش چقد منتظر دیدنش بودم وقتی همو دیدیم انگار نه انگار حتی باهام روبوسیم نکرد کاش لا اقل دلیل این سردیو میدونستم خیلی رنجیدم ازش اما به روخودم نیاوردم

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

من ادمیو میشناسم که خیلی براش احترام وارزش قائل بودم ودوسش داشتم از بستگانم هست حالا من سالها ندیدمش ...

الان تو این کرونا روبوسی میکنید؟  

ازشون بپرس شاید سوتفاهمی پیش اومده یا حرفی پشتت زدن

رَهِ آسِمان دَرون است .... ☁️                                                   
بعضی انسانها منفعت طلبند وقتی براشون نفع داشته باشی دور ورت میچرخن و هر وقت کارشون تموم شددیگه کاری ...

والا  بخدا همیشه سعی کردم رفتارم بهترین باشه همیشه خیر وخوبی دیگرانو خواستم اما از اطراف برام شر درست میکنن ولی شما درست میگی ادما منفعت طلبن

2720
خیلی دلم شکسته بخدا ادما خیلی نامرد شدن خیلی احساس تنهایی میکنم

استارت کمتر کسی پیدا میشه که مثل من تا این حجم از بدی در حقش شده باشه با کسایی بودم که به شدت منفعت طلب بودن  یعنی بهترین و نزدیک ترین دوستم باعث شد از کارم اخراج شم و خودش جامو گرفت بقیه هم ازش حمایت کردن من موندم و تنهایی و زخمی که رو دلم موند این جریان برای 3 سال پیش ولی هر روز تو ذهنم باهاشون درگیرم و حرص میخورم همش از خودم می پرسم آخه  چرا در حقم اینقد بدی کردن هیچ وقت نمیبخشمشون

2714

عزیزم‌منم همین تجربه رو دارم کلی به فامیل شوهرام خوبی میکردم میرفتم خونشون خودمونی بودم کمکشون بودم هیچ وقت کمتراز ۲ یا ۳ کیلو شیرینی نمیخریدم برم خونه هاشون چون مهمونی دسته جمعی بود وعده زیاد بود زیاد میخریدم که کم نیاد تولداشون کادویه خوب میدادم میومدن خونم سنگ تموم میذاشتم آخر یه دفعه تولد خاله همسرم همشون جمع بودن وقتی تولد تمام میشه میام بیرون میدونی پشتم چی میگن؟چون ماشین دست شوهرم بود من بادوتا بچه با مترو رفتم خونشون وقتی رسیدم چون ساعت۴بعدازظهر وسط مرداد بود ازخستگی وگرمازدگی یادم رفت دست بچه کوچیکمو ببرم دستشویی با صابون بشورم کلی پشت سرخودم ومادروخواهرم حرف زده بودن خداخاس رسید به گوشم با همشون قطع رابطه کردم آدمای نمک به حروم بی لیاقت الان دیگه راحتم

والا  بخدا همیشه سعی کردم رفتارم بهترین باشه همیشه خیر وخوبی دیگرانو خواستم اما از اطراف برام ش ...

محبت زیادی به دیگران باعث میشه اونا توقعشون نسبت به شما بالابره و همینطور یه وظیفه وعادت براشون محسوب میشه سعی کن حساب شده به دیگران محبت کنی تا اونا از شما سواستفاده نکنن البته من اینا رو هم به شما میگه خودم ضربه زیاد خوردم و این تجربه برام شده

دلم ک خیلی شکست  ولی دیگه یاد گرفتم مث خودشون باشم دیگم رو نمیدم هرکی از حدش گذشت حذفش میکنم& ...

اینجوری احشاس تنهایی نمیکنی؟منم دوس دارم بزارم کنار ولی میگم بعدا اذیت میشم حذفشون کنم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز