من دیگه خسته شدم از بس ب زندگی دیگران نگاه کردم و آه کشیدم،
بازم خوبه دوران نامزدیمون یکم بهتر بود ،البته همون موقع هم دوسه روزی یبارمیومد دیدنم زودی هم میرفت.
خواهرمو میبینم نامزدش روزی دوبار میاد پیشش کلا هم جیک تو جیکن،
مال من چی؟دوهفته ای یباررابطه،یا خونه نیست یاوقتی هم هست پای گوشی یا تی وی،وقتی باهاش حرف میزنم سرش تو گوشی باید دوسه باربگم تا توجه کنه،
اختلاف سنیمونم دوازده ساله،مو رنگ میکنم ب خودم میرسم انگار ن انگار،خیلی ناراحتم ک همچین همسری دارم،خیلی کمبود عاطفه دارم،بیشتر مثل همخونه ایم