من بعد یه سال و نیم اومدم خونه مامانم مهمون.
بعد امروز غروب خواهرم با شوهرش اومدن خونه مامانم مثلا دیدن من البته بدون خبر قبلی و یهویی. منم داشتم آشپزی میکردم و سر لخت و بدون لباس مناسب بودم. خواستم لباس مرتب بپوشم که آبروداری خواهرمو کرده باشم پیش شوهرش.مامانم درو باز کرده بود و تا من لباس بپوشم برم پذیرایی یه پنج دقیقه و نهایت ده دقیقه طول کشید. بعد تا من تموم کرده بودم و میخواستم از اتاق خواب برم بیروت صدای خدافظی شوهر خواهرمو شنیدم که داره میره. اون رفت و خواهرمم یکم گرفته شد و سرخ و سفید شد و چندان محلم نداد. بگم شوهرش بداخلاقه. ناراحت شدم که ممکنه حرف بارش بکنه. و محل ندادن خواهرمم برام سنگین بود.
بگین تو ماجرا من مقصر بودم. خیلی ناراحتم دلم آروم نمیشه