2726
عنوان

دلنوشته👉

86 بازدید | 7 پست

قدیما تو پیاده‌رو آب‌سرد‌کن می‌ذاشتن با یه لیوان فلزی که بهش زنجیر شده بود. بعد هر کی رد میشد از همون لیوان آب میخورد. هممممه‌ها همه از همون لیوان می‌خوردن!


بعد یکی که می‌خورد به دوستش می‌گفت من از این لبه‌ش خوردم تو ازون ورش بخور :|  


یه زمانی بود كه انقدر بچه بودم كه برامون مهم بود كتاب فارس‌مون رو تا كجا درس دادن و كدوم یکی‌مون درسمون جلوتره، یا معدلمون چند شده يا مبصر شدیم یا نه!
يه دوره هم كه از هم درباره‌ی رشته‌ی دبیرستان و متعاقب اون رشته‌ی دانشگاهی هدف‌‌مون می‌پرسیدیم. بعدها هم می‌شنیدیم که کی كدوم ازدواج کردن


انَّ مَعَ العُسر یُسرابا هر سختی ، آسانی هست ؛

چه دلم اب تو همون لیوان فلزی خواست 😋😋

 لایک یعنی  👉                                                               ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌                 ✌🧚‍♀️  «سن نواخدان منیم نفسیم اولدون»   🧚‍♀️✌                               


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

یادش بخیر 😔😔😔

       همانقدر که زن را باید فهمید،مرد را هم باید درک کرد...همانقدر که باید قربان صدقه زن رفت،باید فدای خستگی های مرد هم شدخلاصه مرد و زن نداردبه نقطه ی ما شدن که رسیدی،بهترین باش..
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730