2726

سلام شبتون بخیر

اینکه میگن هرچی بیشتر به یه چیزی فکر کنی همون برات اتفاق میفته درسته؟

حالا چه افکار مثبت چه منفی

کسی تاحالا براش پیش اومده؟

از الان بگم لطفا نگید چیشد چطور شد چطور فهمیدی چون نمیخوام به لحظه لحظه اون روزا فکر کنم 


کسی هست من یه خلاصه از داستان از دست دادن دخترم بگم؟





😍الهی به امید تو❤میشه برای سلامتی بچه هام یه صلوات بفرستید؟

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

بگو فداتشم

یه کار اینترنتی با درامد عالییی دارم.اگر کسی مایل به همکاری هست پیشنهاد دوستی بده تا براش توضیح بدم چون شرکت فعلا جذب داره و اینکه این کار به سرمایه اولیه هم نیاز نداره و تو شروع کار هیچ پولی ازتون گرفته نمیشه                           امضا موقت(به دلیل جذب موقت شرکت)

من بعداز ازدواج دوسال بچه دار نشدم(حالا بماند که تو خونه ی پدری چقدر سختی کشیده بودم یه خواهرم معلول بود همش بیمارستان و دکتر بودیم) شوهرم بچه میخواست هی میگفت تو مشکل داری حتما، که باردار نمیشی


توی یکسال چندتا دکتر رفتم دارو مصرف کردم تا بلاخره با خواست خدا باردار شدم و دخترم بدنیا اومد


من فکر میکردم چون بچه اولم با دوا و دکتر باردار شدم دوباره تا دارو مصرف نکنم بچه دار نمیشم و برای همین جلوگیری نمیکردم😑(چون مامانم همینجوری بوده. برای هر بچه میرفته دکتر و دارو مصرف میکرده تا باردار بشه) وقتی دخترم یکسالش بود فهمیدم دوباره باردارم و خیلی ناراحت شدم هی میگفتم من الان بچه دوم نمیخواستم چرا بی فکری کردم حالا چطور از پس دوتا بچه بر میام کاش حامله نمیشدم...خلاصه خیلی ناشکری کردم....


بعداز یکی دو ماه فهمیدیم دخترم سرطان کبد داره و خلاصه مشکلات و عذاب کشیدنای ما شروع شد هی دکتر. بیمارستان. سونو. آزمایشگاه.... یکسال اینقدر سختی کشیدیم که همیشه میگم خدایا اون روزا رو حتی سر دشمنام نیاره. 


من روز به روز شکمم بزرگتر میشد و سنگین تر میشدم ولی بازم هر 20 روز یکبار، یکهفته دخترم بیمارستان بستری میشد برای شیمی درمانی... من همیشه پیشش میموندم. تا شب رو صندلی کنار تختش مینشستم. پاهام اینقدر ورم میکرد تو کفش و دنپایی جا نمیشد...حتی یکهفته مونده بود به وقت زایمانم من بیمارستان پیش دخترم بودم. دکترا میگفتن خانم برو خونه اینجا دردت شروع میشه ما که ماما نداریم تو زایمان کنی... ولی کسیو نداشتم(خانوادم ترکیه هستن) خلاصه بچه دومم بدنیا اومد و من دوماه خونه موندم توی اون مدت شوهرم دخترمو میبرد بیمارستان. ولی کم کم شروع کرد به دعوا که تو توی خونه راحت میخوابی من باید تو بیمارستان دخترمو نگهدارم و اون همش بهونه تورو میگیره خستم کرده هر جور شده دیگه خودت ببرش من پسرمونو نگه میدارم(بچه دومم پسره)منم دیگه بچه دو ماهه رو ماهی یک یا دوبار، هر بار مدت یکهفته میذاشتم پیش شوهرم و میرفتم بیمارستان پیش دخترم. پسرم دیگه کم کم شیرخشکی شد. روز به روز وضعیت دخترم بدتر میشد. جوری که بعداز شیمی درمانی میومدیم خونه 4_5 روز خونه میموند عفونت میکرد ایمنیش میومد پایین پلاکت و خونش میومد پایین همش استفراغ و اسهال و.... دوباره میرفتیم بیمارستان 20 روز گاهی یکماه بستری میشد تا خوب بشه


توی اون مدت خیلی دارو لازم میشد و داروخونه ی بیمارستان نداشت اونارو ما مجبور بودیم از بیرون گیر بیاریم پس من اونجا نمیتونستم دخترمو تنها بذارم برم دنبال دارو و شوهرم هم میومد طی اون یکماه میموند توی خوابگاه بیمارستان. پسرمو. بچه 3 ماهه رو میذاشتیم پیش جاریم. خلاصه بگم هی روز به روز دخترم حالش بدتر شد و ما 4_5 روز خونه بودیم 20 روز 30 روز بیمارستان. چندبار دخترم عمل شد خیلی خیلی عذاب کشیدیم. ناراحتی خودمون از یکطرف زجر کشیدن دخترمو میدیدیم و ذره ذره جلو چشممون آب میشد کاری ازمون بر نمیومد. کبدشو عمل کردیم استخوانش آلوده شد بعد زد به ریه اش... بعداز یکسال زجر و عذاب دخترمو از دست دادیم. روی دستام جون داد من کاری ازم بر نیومد. 

😍الهی به امید تو❤میشه برای سلامتی بچه هام یه صلوات بفرستید؟

بدنیا آورده بودیش؟ اولش بگم الهی بمیرم

خواص سوره های قرآن رو سرچ کنید😍 اینجا ایران است رو برای تحقیر به کار نبرید💔هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه‌ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس می‌کنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می‌کنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، ناخودآگاه می‌خواهند که آن جامعه را نابود کنند.- مارتین لوترکینگ

بله من انقد به ایست قلب جنین تو شکم فکر کردم و جستجو کردم راجبش و میترسیدم که اخرش سرم اومد تو سه ماهگی ایستاد ضربان قلب بچم‌‌‌...

دخترم بی شک تو همان آرزوی برآورده ی شده ی منی...❤

نه درسته و نه حتی علنی خیلیم احمقانس اتفاقا

اینو حتی بزرگان علم فلسفه و روانشناسی هم میگن این مزخرفاتو ول کنید به قول یه دکتر روانشناسی میگفت خرافه های قدیم دیگه با عقل مردم الان جور در نمیاد از این راه مغز مردم رو دارن شست و شو میدن هییییییییچ علمی قانون جذب رو قبول نداره و نتونسته اثبات کنه

کاش میشد بشی🖤💔

پسرم شش ماهش بود که دخترمو به خاک سپردیم . بعداز 3_4 ماه که پسرم همش پیش جاریم بود آوردن پیش من. منو نمیشناخت. بغلش میکردم گریه میکرد میچسبید به جاریم. با هزار دردسر و مشکل بهم عادت کرد. شوهرم روزا میرفت سرکار من تنها میشدم فقط پسرم پیشم بود خیلی گریه میکردم تا شب عکس دخترمو بغل میکردم و داد میزدم صداش میکردم شب پسرم خوابید. لباسای دخترمو بغلم میگرفتم و میخوابیدم بعداز 3_4 ماه که اطرافیان دیدن حالم خوب نمیشه گفتن دوباره باردار شو(جلوگیری میکردم) گفتن شاید خدا بهت یه دختر داد و اون جای دخترتو برات پر میکنه دیگه کمتر غصه میخوری. همه گفتن و گفتن منم راضی بودم. دوباره حامله شدم و خداروشکر خداوند یه گل دختر بهم داد. الان پسرم دوسال و نیمشه و دخترم چهار ماهشه

😍الهی به امید تو❤میشه برای سلامتی بچه هام یه صلوات بفرستید؟
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز