kimyooom مدیر استارتر عضویت: 1399/07/26 تعداد پست: 1689 عنوان از لحظه ای که اونو دیدم دیگه ترسیدم 109 بازدید | 9 پست دوستان لطفا راهکار بدیداول داستان و تعریف میکنم بعد راهکار بدیدمن شب تو خونه تنها بودم و همه اعضای خونه رفته بودن مهمونی و من تنهایی نشسته بودم خونه بعدش حوصله سر رفت و گفتم قدم بزنم تو خونههمین طور که داشتم قدم میزدم تو چارچوب در اتاق 1399/11/03 | 22:07 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
kimyooom مدیر استارتر عضویت: 1399/07/26 تعداد پست: 1689 سایه ای رد شد و من فکر کردم جنهفرار کردم بیرون و رفتم خونه پدربزرگم تا پدرم اومد دنبالماز اون روز به بعد همش میترسم لطفا بگید چطوری خوب شم
kimyooom مدیر استارتر عضویت: 1399/07/26 تعداد پست: 1689 الان داری هیجان انگیزش میکنی؟!بگی سوسک بود هم باور نمیکنیم بخدا راسته
setayesh_joon عضویت: 1399/10/26 تعداد پست: 1996 سایه ای رد شد و من فکر کردم جنه فرار کردم بیرون و رفتم خونه پدربزرگم تا پدرم اومد دنبالم از اون رو ... توهم زدی عزیزم جن با تو چیکار داره مگه بیکارهههه😐
kimyooom مدیر استارتر عضویت: 1399/07/26 تعداد پست: 1689 توهم زدی عزیزم جن با تو چیکار داره مگه بیکارهههه😐 همون بعد خودم فکر کردم دیدم توهمه
لیلیومسرخ عضویت: 1399/01/29 تعداد پست: 2422 من بچه بودم، تنها بودم مامانم رفته بود نون بخره از خواب بیدار شدم دستگیره در اتاق داشت میومد پایین انگتر یکی در باز میکرد از ترسم رفتم تو کوچه، دو بار این اتفاق افتاد