فک کنم گندزدم بالرزش خفیفی داخل اتاقش رفتم سرموانداختم پایین پشتش ب من بودی لحظه سنگینی نگاهشواحساس کردم ولی موقت وگذرابودبهم گفت اینجاچیکارمیکنی یک آن ترسیدم نکنه منوشناخته بعدش ب خودش نهیب زدم نه اون ک منوندیده سامیارم همیشه واهمه داشت ک منوببینن خونوادش پس جای برای ترس نیست زل زدم توچشماش سعی کردم صدام نلرزه گفتم برای آگهیتون اومدم استخدام بشم گفت ک بله ولی نیرویی جدیدجایگزین شده وجایی برای شمانیست بادم خالی شدم ی لبخندی ک خودمم شک کردم شبیه هرچیزی ب جزلبخندبودنشست رولبم گفت بفرماییدبشیندبگم قهوه بیارن دیگ موندنوجایزندونستم بلندشدموب سمت درعقب گردکردم یک آن صداش بلندشدخانوم...عه ببخشیداسم وفامیل شریفتون رونگفتیدهمونجاوایسادم نگاش کاوش گرانه ازکفشام شروع کردب کاویدن تارسیدب چشام مکث کردزل زدتوچشام منم عین خودش پروتوچشاش زل زدم لعنتی چشاش خیلی شبیه چشایی سامیاره بدنم شروع ب لرزیدن کردبی توجه ب اون پریدم بیرونورفتم جلوی درمنتظرتاکسی ایستادم هوووف خدایاشکرولی بادم خوابیده بودهرجورک باشه من اینوتورمیزنم حالاببین کی گفتم ی ماشین جاوپام وایسادبدون این ک ب رانندش نگاکنم پریدم بالاوگفتم فقط سریع برودیدم ک حرکت نکردی دفعه گفت راننده شخصیت نیستم ک بیاجلوبشین....