از روز ۳شنبه که حرفامو بهش زدم دیگه نرفتم خونش اونم نیومد ( تو یه ساختمونیم) . حالا یه بار خودش به شوهرم گفته یه بار پدرشوهرم که بیاین بریم باغ امروز...منم به شوهرم گفتم نمیام.
میخوام این دفه برای همیشه بهشون بفهمونم که باید مثل ادم رفتار کنن اگر میخوان من باهاشون رفت و امد کنم...ولی این چندروز که ازشون فاصله دارم خیلی ارامش دارم...وقتی میرم پایین فقط دارن درباره قیمت و گرونی و صرفه جویی حرف میزنن میلیاردرم هستنا..حالمو بهم میزنن....ولی خب متاسفانه کار شوهرم با خانوادشه و همیشه یه نقشی تو زندگیمون دارن...البته من دیشبم بهش گفتم مامانت از من برا تو بیشتر زحمت کشیده بهش احترام بزار...ولی خودم دلم نمیخواد برم. از طرفی ارامشم بهم ریخته یکم چند روزه...