مهمون از سمت خودش باشه کلی تحویل میگیره می‌ره گوشت استیک و کبابی میخره
حالا بعد از ۱ سال و نیم مامانم اومده دو سه روز اینجا بمونه اونم چون شهر دیگه هستیم کلییی تو قیافس
بهش میگم برو مرغ و ماهی بگیر فقط گوشت چرخ کرده داریم
خریده اما کلیییی ادا اومدن
در صورتی که خونه مامانم اینا که بیاد مرغ جلوش بزارن یه تشکر درست نمیکنه فقط توقع چلو گوشت داره
اصلا روانم داغونه اخلاقش رفتارش با خانوادم خوب رفتار نمیکنه
من كمرنگ تر از اين داستانو دارم 😓
خستم چیش خوبه نمیدونم این شوهر
چه شوهر پررویی داری
من بودم خشتکش رو میکشیدم رو سرش تا اون باشه ب خانوادم بی احترامی نکنه و فامیل خودشم تحویلنگیره
خب توقع بیجایی داره
وقتی میری خونه مامانت مادرت هم باید مثل شوهرت رفتار کنه تا حساب کار دستش بیاد
من بودم لهش میکردم
چه بی تربیته
اختلافی چیزی نداره با خانوادت
مقابله به مثل فقط جواب میده حالا شوهر من گلایه میکنه چرا مامانت اینا کم میان یا مامانم غذا ساده دزست میکنه خونمون دعواش میکنه میگه دیگه خونتون نمیام
تو هم خانواده شوهرت بیان تلافی کن
وای خدا چرا اخه مامانم فقط من و داره
بعد ما همه مهمون نوازیم مادر بزرگم خونه هر کدوم از بچه هاش ۱۰ روز ۱۰ روز میمونه آنقدر دوماداش خوبن
