از ظهر ظرفا مونده بود نتونسته بودم بشورم
شامم خوردیم خوابم میومد جمع نکردم گفتم برم یه چرت بزنم بعد
همون موقع هم پسرم بیدار شد گفتم خدایا چی میشه بلند شم ببینم خونه عین دسته گل شده پسرمم خوابیده
شوهرم گفت بلند شو چون دعات بر اورده نمیشه خودت باید جمع کنی گفتم باشه گرفتم
خوابیدم چشمامو باز کردم دیدم شوهرم کل کارای خونه رو کرده پسرمم خوابونده گذاشته سر جاش اشپزخونه از تمیزی برق میزنه روی اجاق گازو یخچال و ایناروهم تمیز کرده باورم نمیشه انگار دارم خواب میبینم😐😁