صبح رفتم بازار مث همیشه مادرهمسرمم باهام بود بعد از یه لباس زیر فروشی از این ستهای فانتزی خریدم اخه خیلی وقته میخوام بگیرم ولی هربار باهام میاد منم رو مو کردم سنگ و گفتم ازونا میخوام اونم جلو فروشنده گفت این چیه میخری فروشنده هم گفت حاج خانوم جوونه دلش میخواد بعد که اومدیم دوباره گفت این چی بود گرفتی وقتی از خونه نشون شوهرمم دادم گفت چطور روت اومده جلو مادرم بخری بعد ...هستین بگم؟