من پدر ومادرم دارن جدا میشن سر ی مسایلی مامانم خونه مادر بزرگم زندگی میکنه بابام خونه خودمون دیشب حالم خیلی بد بود ۱هفته بیشتر مامانمو ندیدم گفتم من فردا میرم خونه مامانم
گفت ن نمیخواد گفتم من حالم خیلی بده واقعا ب مامانم نیاز دارم گفت من میگم نه نه
چرا؟
خب
وا یعنی چی چرا نزاش
بازم فک کردم صبح بیدارم میکنه ک باهم بریم ساعت ۱۱بود بیدارشدم دیدم رفته زنگ‌زدم بهش گفتم منمیخوام برم خونه مامانم گفت نهمن ب عنوان مرد خونه میگم نه گفتم حوصلم سرررفتهههه
مگه به اسارت گرفته تو رو!!!
میترسه ازش یادبگیری توهم. عب نداره اگربهشون احترام میکنه. یجورنمیشه بری نفهمه؟زودبرگردی
اگ نزدیک بود و میشد بری برگردی نمیگفتی بهش
گفت باشه میبرمت خونه مامان و بابات گفتم تو شرایط خونواده منو میدونی من میخواستم برم خونه مادر بزرگم گفت نه خواستی میبرمت خونه مامان و بابات گفتم خیلی سواستفاده گری بعد خندید منم قطع کردم ازش متنفرم بهش گفتم من مقصرم ک هرشب میام خونه ننت
اجازه خودتم نداری؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
