چرا صددرصد ناراحت میشدم
ببین من مامان همسرمو مثل مامان خودم دوس دارم
تو بارداریم روزی نبود واسم غذا نفرسته حالا غذاهایی که همسرمم دوس نداره واسه من میفرستاد میگفت یوقت هوس نکنی نتونی درست کنی کلا خیلی مهربونن منم هرسری میرم کیک میپزم میرم دست خالی نمیرم
ولی این قضیه مدیریتش با همسرم بود ینی هی از من پیش مامانش تعریف هی از مامانش پیش من تعریف که روابط اینجوری شد
اونم خیلی با خانواده من خوبه چندوقت یبار میگه زنگ بزنم بابات اینا بیان خونمون خیلی وقته نیومدن