دیشب برای داداشم رفتیم خاستگاری برای دختر همسایمون البته همسایه خونه پدریم رفتیم نشستیم حالا دختر و پسر همو دوس دارن از این حرفا که رفتیم سر شروط خانواده دختر اول مادرش فرمودن دخترم باید حق طلاق داشته باشه یعنی دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار حالا بابام چون داداشمو کوچیکمو خیلی دوست داره قبول کرد ۴۰۰تا سکه مد نظر ماست برای مهریه چه خبره بابا چرا شرایط ازدواجو سخت میکنید این برادر بدبخت من ۴۰۰تا سکه رو از کجا بیاره انصاف داشته باشید خونه جدا هم میخواد اخه داداش من با ماهی ۶تومن خونه از کجا بگیره
از موقعی که برگشتیم خانومم اخم کرده که چرا من حق طلاق ندارم چرا مهریه من فلان قدره ولی مال اونو ۴۰۰تارو قبول کردید
ای خدا لعنت کنه کسایی که این قانونو وضع کردن دلم میخواست پاشم تو مراسم یه شری به پا کنم