من تازه یکی دوماه بود نامزد کرده بودم که برادرشوهرمم گفت زن میخوام و خلاصه رفتن خاستگاری و بجای نامزدی هم سریع عروسی گرفتن.اون عروس از من ۱۶سال بزرگتر بود.یکی دوشب قبل عروسی فامیلاشون میومدن خونه اینا بزن و برقص. الان یاد تیپ خودم افتادم که چقدر خز و بچگونه بودم،یه بلوز نخی سفید که جلوش عکس خرگوش کارتونی داشت،با شلوار صورتی نئونی و کفش صورتی نئونی.یه شال بی ریخت صورتی هم مینداختم سرم و وسط قر میدادم.وای الان کلی خجالت کشیدم یادش افتادم،اخه چرا یه لباس مجلسی نمیپوشیدم،همچینم بچه نبودم ۲۰سالم بود،چی پیش خودشون فکر میکردن فک و فامیلاشون خدا میدونه.موندم خودم هیچی مامانم چرا هیچی نمیگفت که این لباس خونگی چیه میپوشی جلو اینهمه زن و مرد😐😐