دکترم بهم پرژسترون و متفورمین داد
هرماه میخوردم و بیبی چک میگرفتم ولی بازم هیچی به هیچی
ماه بعد میخوردم و بازم منفی
به خودم اومدم دیدم ۱۰ کیلو چاق شدم هرکی منو میبینه میگه چرا انقور چاق شدی حامله ای؟؟ میگفتم نه بابا ما هنوز به بچه فکر نمیکنیم فعلا مستاجریم
یکسال گذشت ولی هنوز تو حسرت بیبی چک مثبت بودم
همه میگفتن دیگ ۱ سال شد حتما مشکل دارین منم میگفتم نهه ما هنوز اقدام نداریم ب بچه فکر نمیکنیم
یه روز که پریودیم عقب افتاده بود رفتم بیبی چک زدم خدایا چی میبینم ۲ خط داره؟؟ یعنی من مامان شدم بدو بدو یکی دیگ هم زدم ارهه ۲ تا خط داره پریوم تو بغل شوهرم گریه میکردم دستام میلرزید شوهرمم میخندید و میگفت مبارکمون باشه عشقم گفتم توروخدا بریم ازمایشگاه گفت باشه بریم گوشی شوهرم یکسره زنگ میخورد برای کار ولی میگفت بچه ام مهم تره
دل تو دلم نبود ماشین قرض کردیم رفتیم ازمایشگاه گفت ۱ ساعت و نیم بیا جوابتو بگیر این یک ساعت و نیم چرخیدیم دور زدیم ساندویچ خوردیم کلی عشق میکردیم سمت دریا و آرامش دیگ هیچی برام مهم نبود همه چی تموم شد حرفای ازار دهنده تیکه ها و کنایه هاا دیدی بالاخره منم مامان شدم برگشتیم سمت ازمایشگاه به مسئولش گفتم مثبته؟؟😃