و بدبختیم با جواب رد قاطعه ای که پدزم به خواستگارم عشقم تنها امید زندگیم داد شروع شد
خانوادع عشقم گفتن دیگه دوباره نمیان سنگ رو یخ بشن و الان من و عشقم حالمون داغونتر از داغونه.با
چه خاکی تو سرم بزیژم
اگه عشقت پشتته چه غم داری گلم
ای خدا
ترسیدم فکر کردم خدایی نکرده زبونم لال بیماری لاعلاج گرفتی
چرامخالفه
پدرت چرا مخالفت کرد؟
پناهت ب خدا
میشه راجع به عشقت یه توضیحی بدی ما ببینیم ارزششو داره یا نه
ایشالا نمیرم و اون روزی ک ملت بتونن واسه زندگیشون خودشون تصمیم بگیرن رو ببینم
چرا خونوادت مخالفت می کنن؟
به نظرم دلایل پدرتو بپرس که چرا جواب رد داده الان داغی نمیفهمی شاید خودتو تو چاهی بندازی که دوسال میگی کاش هرگز اینکارو نمیکردم
یکی دیگه
ببین یه مدت فرصت بده مثلا شیش ماه با پدرت حرف بزن و راضیش کن
بعد خانواده خواستگارتم راضی میشن دوباره
بابا این مدل تو فانتزی من بود تو مجردی
شاید قسمت نیست
نرسیدن بهش خیلی بهتراز رسیدنیه که تهش غصه باشه
منم بهش رسیدم ولی ۳ساعته کارم گریس هیچکسو واسه خودم نذاشتم که یه موقعی مث الان باهاش درددل کنم
فقط بچمو نگامیکنم و اشک میریزم
آقا اون سری یه نی نی سایتی گفته بود ک پدرومادرش قبولشون نبوده با عشقش ازدواح کنن با لجبازی زنش شده بود حالا خیلی پشیمون شده از بس پسره ادیتش میکنه
هرچی پدرومادراتون میگن حتما ی چیز میدونن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
