دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
دیدی عکسای قدیمیتو نگاه میکنی و میگی چقدر داغون بودم و …الانم داغونی فقط زمان میبره بفهمی:)))))دیشب وسط ویدیو کال مامان یکی از بچه ها داد زد گفت اون عنا رو ولشون کن پاشو بیا شام قیافه ما عنا دیدنی بود تو اون لحظه 😂😂ما تو خونمون سالاد الویه درست میکنیم تا ی هفته صب ظهر شب همونو میخوردیم😂دیگه آخراش میرسید لای درزای دیوارارو میگرفتیم😑😂من وقتی یه کار خوب میکنممامانم میگه:فدات بشم که عین خودمی...حالا کافیه یه کار اشتباه بکنم با دادو بیداد میگه: دست خودت نیس که به طایفه بابات رفتی😶🥴
شوهر من مُرده💛💛💛این بار اولی نبود،که توی قلب من میمرد ،اون با نگاهای عجیب کفر منو درمیاورد،هرز میپرید من کشتمش،در فکر کشتن کشتمش،من اون بد لعنتی رو در عشق و نفرت کشتمش،👈شوهرم تو قلب من مرده یعنی خودم کشتمش،امیدوارم خیلی زود واقعا بمیره👉من خیلی آرزو ها داشتم ارزوی داشتن یه زندگی آروم یه خانواده خوشبخت اینکه تو خونمون باهم پشت به پشت با مشکلات روبرو بشیم.آرزوی شنیدن جمله نگران نباش تا ته دنیا باهاتم😔آرزوی داشتن دوتا بچه یکی دختر یکی پسر که تو خونمون همیشع صدای خندشون باشه.وقتی شوهرم از سر کار میومد باخنده بریم استقبالش .صدای خوشیمون به آسمون برسه.اما نشد....شوهرم دلش بامن نبود...وقتی من با گریه تو بغلش میگفتم عاشقم باش...اونو تو بغلش میگرفت و میگف بدون تو میمیرم تو عشق منی😢😢😢...وقتی واسه آیندمون خیالپردازی میکردم اونم تو فکر این بود چجوری میتونه اونو دیوونه خودش بکنه ....حالا من موندم و آرزوهایی که شاید دیگه نشه بهشون رسید.منم یه زن جوون با آرزوی یه زندگی معمولی............