بچه ما ۴ سال باهمیم ۲ سالم هست عقدیم ولی از همون اول باهم بودیم کلا پبیشتر اوقات بیشتر من میموند خونه ما اصلا راحت تره بعدم اینکه خانوادش خیلی حسودن همش مغز اینو شستو میدن که اونجا نمون بیا خونه و اینا بعضی وقتاام حرفاشون رو این تاثیر میزاشت و ی مدت نمیومد الان باز همش گفتن بیا بیا بیا با امروز میشه که ۴ روزه کلا خونشونه و فقط دیشب ساعت ۲ و نیم شب اومده انقد که گفتم خوابیده صب ۸ صب زنگ زدن خانوادش رفته دنبال کاراشون واقعا واسم خیلی سخته شاید خیلیاتون نتونید درک کنید بگیر عقدید باید خونشون باشه ولی ن قضیه ما فرق میکنه اینجوری عادت کردیم و اینکه پسر عممه شوهرم
از صب تااالان میگم دلم برات تنگ شده چند درست ندیدمت بیا و اینا که همش گفت میام و کارم تموم شه میام که الان این پیامارو داد بیاید بخونید ببینید من چیکار باید بکنم نظرتون و اینکه حرفام و اینم بگم که قبلا هم خیلی از این پیاما پیش اومده بود تو این ۲ سال اخر که عقد کردیم خیلی مغزشو شستشو دادن و اینجوری پیام داد و گفت نمیام و الانم باز گفت که خانوادش یادش دادن اونم که دهن بینه و اینکه شبا واقعا پیشم نیس خوابم نمیبره بخدا حالم بد میشع خیلی دوسش دارم واقعا سختمه 😔