واقعا خسته شدیم
هممون خسته شدیم
روزی هزار بار آرزویه مرگش و میکنم
منی که اینقدر مهربونم به جنون رسیدم از دستش
چند بار تو ذهنم فکر کشتنش و کشیدم
یه آدم چقدر میتونه بد باشه
این همه بدی تو وجود یه آدم چطوری جا میشه
خسته شدیم😢😭
مامانم یه بار از دستش سکته کرده
این دیگه چی میخواد
به خدا برای آرامش مامان بابام حاضرم بکشمش
حداقل مامان بابام آرامش پیدا میکنن
بچه ها ما بد نیستیم به خدا
ما فقط نمیدونیم چیکار کنیم
واقعا خسته شدیم
داداشم ۲۸ سالشه
بددهن و بی تربیت
بابام زده
بابام از دستش مریض شده قند استرسی گرفته
وقتی صداش و بالا میبره تن بابا مامانم میلرزه
الان دارم با گریه مینویسم
بابام شورای بخشمونه
آبرو داره واسه خودش ولی این انگل گند زده به همه چی
با همه دعوا میکنه
اصلا نمیفهمه به خدا نمیفهمه
هیچکس باهاش حرف نمیزنه
فقط مامانم باهاش حرف میزنه
معتاد شده هرشب با دوستاش خونه این و اونن
خسته شدیم به خدا
برداشته گوسفند خریده اورده مامانم نگهداری میکنه
ازش میترسه
چندتا سگ
چندتا مرغ و خروس
به خدا باغ وحشه
کفتراش که بماند
واقعا دلم میخواد بمیره
بدبخت دختری که زن این انگل بشه
بچه ها نگید ببرینش مشاوره چون اینقدر احمق هست که نیاد
دعایی چیزی اگه بلدید بگید بخونم این بره هیچوقت نیاد
دعاتون میکنم