نه عزیزم حرص نخور من چی بگم شوهرم دوسال پیش که خدمت بود دوتا دختر اومده بود پلاژ یه دوستش میخاس بره پیش دخترا شوهرمم از اونا و پسره فیلم گرفته بود البته جنگ جهانی سوم شده بود به غلط کردن انداختمش اخه پادگان لب دریا بود و من همش میپرسیدم دختر هس میگف نه بعدش فهمیدم به گریه انداختمش جوری که گوشی هم نداشت تازه امسال یه گوشی خرید سرکار دکمه ای میبره تو خونه شبا پیش خودم گوشی دستشه میزارم بره شیپور یا تلویزیون ببینه برنامشو داره همین...الان بعد دوسال یادم میاد میخام زنگ بزنم باهاش دعوا کنم
منظورم اینه زنا اینطور هستن یکمی حساس من درکت میکنم عزیزم ولی به دلت بد راه نده هرچی فکر و خیال کنی بدتره