من چند وقت پیش یه سوال مطرح کردم ولی آقای نجفی پستش نکرد
کاملا با صحبت های استورات موافقم
من خانمی هستم که بالای ده ساله همسایه روبه رویی خانواده ای هستیم که یک پیر زن بالای ۷۵ساله ویکدختر ۳۷ساله ساکنشن
تقریبا مثل یه خانواده میمونیم
این دختر خانم به معنای واقعی کلمه همه چی تموم هست
واز مادر پیرش هم نگه داری میکنه
آخرین خواستگاری که داشت مال چند سال قبل که اون آقا زنش وطلاق داده بود یه بچه کوچیک هم داشت ولی آخرش به توافق نرسیدن
دیگه بعد از اون خواستگار نداشته
همیشه ناراحت ودوسه ساله شدید افسرده شده وکارش کشید به دارو خوردن
تقریبا از همه چیز زندگیشون باخبرم چون من تنها دوستشم
من خودم ۳۵ساله هستم
این اواخر به شدت بی تابه ودائم نگران این که از سن بارداریش گذشته وشانس بچه داشتنش داره به صفر میرسه
چند وقته که میگه حتی اگه کسی برای زن دومش هم بخواد حاضرم باهاش ازدواج کنم
میگه مادرم با این مریضی ها معلوم نیست تا آخر سال زنده باشه یا نه
میگه اگه مادرم فوت کنه
خواهر وبرادرهام بلافاصله خونه روبرای فروش میذارن وهر کس سهمش رومیگیره ومن با این سن باید دربه دربشم
من چند وقت به این موضوع فکر کردم به تنها نتیجه ای که رسیدم این بود که به عقد همسرم درش بیارم
هنوز به هیچ کدومشون نگفتم نه به همسرم ونه به اون دختر
ولی به احتمال بالا دختره قبول کنه
چون سال ها همسایه بودیم وبه اخلاق همسرم واقفه
دوست دارم خوشحالیش روببینم
دوست دارم مادر شدنش روببینم
دلم خیلی براش میسوزه
تو شهر ما سن ازدواج زیر ۲۲ساله وتقریبا این خانم هیچ شانس دیگه ای نداره
مگه میشه؟؟؟😱😱😱😱😱