من یه هفته قبل از زایمانم دیگه دل تو دلم نبود. ساعت ها رو میشمردم از استرس نه ها اینقد که ذوق داشتم. من بارداری پرخطر و پراسترسی داشتم واسه همین فقط لحظه شماری میکردم که تموم شه و بچم صحیح و سالم بیاد بغلم
ایشالا بسلامتی فارغ بشی خواهر ...استرس چرا اخه قبل از تو اون همه ادم زایمان کردن چی شده که
از وقتي "فردارا ياد گرفتيم همه چيز را گذاشتيم براي فردا.از داشته هاي امروز لذت نبرديمو گذاشتيم براي روز مبادا.شايد بايد اينگونه "فردا" را معني كنيم فردا روزيست كه داشته هاي امروزت را نداری.پس امروز را زندگی کن، فردا حقيقت ندارد...