تاپیکام چرا مشکوکن ها
دیشب تاپیک زدم اون موقع خونه مامانم بودم بچه ها راهنماییم کردن برام مهم نیست بتو ثابت کنم خودمو فقط باعث شدی ینفر دیگه توهین کنه بمن
زندگیه من پرمشکله تاحالا ازاین مشکلات ندیدین پ مشکل من نیست خدا جای حق نشسته امیداورم یروزی مشکلات من سرت بیاد یروزی تو تاپیک بزنی من بشینم حرف بزنم برات
بله انگار واقعا درست میگید من واقعا برام غیر قابل هضم بود اما خوب وقتی الان بالایه پستم گفتن ک شوهرش معتاده و گل میکشه...حالا من نمیدونم گل چیه؟ ولی خوب بعضی از اعتیادها توهم زاست مثل شیشه... ک دراینصورت کاملا بیشتر از اون عکسایه سرلختیه اسی قانعم کرد این حرف😔متاسفانه انشالله چنین چیزی نباشه و مادرش فقط داره الکی پایه مادربزرگشون اینارو میکشن وسط😭
ولی خوب حالا ک کلی نفرینم کرده😊عیبی نداره من در عوضش براش از خدا ارامش و امنیت و خوشبختی میطلبم😊
اسی من احساس میکنم مامانت یکم بد بینه اخه میگه به بابات و حتی مادر خودشم شک داشته
الانم تو ذهنش شک داره شاید یه حرکت خیلی معمولی رو توی ذهنش بزرگ و از قصد تلقی کنه
الان تو اخلاق مادرتو بهتر میدونی ببین تو بقیه مسائل هم بدبینه یا نه
مثلا تو جمع کسی حرفی بزنه میاد میگه من میدونم این منظورش دقیقا با من بود میفهمی چی میگم؟
درکل به روی شوهرت نباید بیاری تا مطمئن نشدی بنظرم بیخیالش شو دنبال کردن این چیزا خودتو بیشتر عذاب میده بفرص که دوسال پیشم حرکت اشتباهیی از شوهرت سر زده باشه اون موقع ۱۹ سالش بوده سنش کم بوده الان تو زندگی مهمه
والله من نمیشناسمش ازبس تغییر میکنه
اخه میدونی یا میخواد بگه من مادرزن خوبی ام تنها نمیزارم بیاد خونه و شوخی باهاش نمیکنم مث بابات ک با ننه بزرگت اینطوری میکرد؟
یا چیزی هست ک ازشوهرم دیده و دارع بااین حرفا جنبه منو میسنجه ؟
بنظرت کدوماشه؟
اخه منو شوهرم دوس بودیم بزور ازدواج کردیم،بعد تو دوران نامزدی فهمیدم شوهرم اعتیاد دارع
مامانم بخاطر اینکه جداشم ازشوهرم حتی کتکمم زد
و یروز گف داماد به مادزنش چشم داشته باشع دلتو بی چی خوش کردی
اون موقع من این حرفو نادیده گرفتم گفتم از روی این زده ک دلمو از شوهرم بزنه تاازش جداشم
