نظرتون درمورد پستونک چیه؟؟؟

دعا کن بچه دار بشم پیشم بمونه دیگه و خدا خدیه شو ازم نگیره😍سقط میکنم الکی😔.

ولشکن اینارو ناراحت نبینمت عزیز دلم😍😍جوجو تو شکمت ناراحت میشه😍 بزار قشنک فوتبال بازی کنه😍😍😍

ایشاالله عزیزم. چشم بهم بزنی میگذره.😍😍

الهی بگردم سینه مامانش خوب همه چی تمام بوده😍😍😍😍 این برای کسانیکه شیر ندارن بیشتر اتفاق میوفته ولی خوب بچه ای مثل بچه شماهم پیدامیشه ک چون همه چی نرمال بوده  دلش نمیخاسته هیچ چیزی رو با اون حتی مقایسه کنه چه برسه بخوره😍😍😍الهی بگردم دعا کن منم این روزهارو ببینم و تجربه کنم😍

الهی من دورت بگردم مهربون.

بخدا از ته دلم برات دعا میکنم دوست قشنگم که خدا به زودی زود یه نی نی قشنگ و سالم بهت بده‌. 😍😘😘🙏🙏

الهی قربونت بشم دیگه همینه بهشت زیر پای مادرانه

...اولین درسشم صبوریه😍گلم لذت ببر ازین لحظات نزار بهترین روزهایه زندگیه خودت و اون بچه کوچولو با استرس بگذره...بهش شادی بده و دستتو بزار رو شکمت و باهاش حرف بزن و بهش ارامش بده بگو خوب یا بد هرچی باشی بازم  برایه من تو بهترین و زیباترین و عزیز ترین فرد دنیایی...منو بابا چشم انتظارتیم...گلم میدونم شرایط سختی داری ولی سعی کن قوی باشی و به خودت تلقین کن ک تو میتونی بهترین مادر دنیا باشی برایه بهترین بچه دنیا😍گلم از الان ضعیف بودن رو به اون بچه اموزش نده بهش امنیت بده بهش یه دنیا حس ارامش بده....هروقت فکرایه الکی ذهنتو درگیر کرد دستتو اروم بزار رو دلت بگو تو نترس عزیزم من مواظبتم...

حتی در سختترین شرایط.....

عزیزم شماهم سعی کن تمرین کنی با خودت ک الان بچه در وجودته و باید بهترین روزهایه زندگی رو برایه اون بچه داخل شکمت براش فراهم کنی....هرگز فکنکن چون نیست نمیفهمه....هرگز اونو ب چشم ی جنین نفهم نبین....و به این فکر کن ک تو از الان مادری و باید بهترین روزهارو ازهمین الان فراهم کنی....حالا خودت بشین فککن؟ ببین حیف نیست این روزهایی ک میتونستی براش بهترینهارو رقم بزنی ولی بعدا افسوس بخوری؟ مثل الانکه افسوس میخوری ک چرا روزهایی ک میتونستی خودتو برایه تپیدن قلبش به ارامش دعوت کنی بچتو ولی جاش فقط اون روزهارو با استرس زیاد براش گذروندی؟خوب یا بد خدایی ک هدیه ای رو میده قطعا فکر همه چیشو کرده چه ما استرس بخوریم چه نخوریم در هر دو ثورت سرنوشت اون بچه قبلا تعیین شده....پس گلم از الان بهش  اعتماد بنفس بده و بگو من قوی ترین مادر دنیا هستم هروقتم استرس اومد سراغت بگو عزیزکم من نمیزارم به تو بدبگذره و نوازشش کن و خودتو ب ارامش دعوت کن...و یه دل سیر برا حرف بزن😍😍

الهی فدات بشم😍😭😭😭😭امشب با این دعات کلی اشک از چشام اومد نمیدونم شاید بخاطر این این حزفهارو میزنم ک تجربه داشتم و خودمو نتونستم کنترل کنم...سقط مکررم ولی بارداریه اولم دعوایه شدیدی بین منو شوهرم سر یه بحثی ک میتونستم اینهمه فشار به خودم نیارم ولی بجاش خودمو ب صبوری دعوتکنم...اما انقدر برام سخت بود ک نتونستم جلو خشمم و بگیرم و انقدر ب بگومگو ادامه دادم ک یهو بدنم و دستام شروع شدن ب سفت شدن به حالت نیمه تشنج در اومدم از،شدت گریه زیادم😔 فردایه اونروز نوبت سونو تست قلب داشتم ک خلاصه صبح ک بلندشدم دیدم چ خوب میتونم،نفس بکشم میتونم راحت ی دل سیر غذا بخورم شک کردم ب حالتم ولی گفتم ولشکن یک ساعت دیگه نوبت سونو دارم...البته اینم بگم از هفته چهار منو هی دکترا میترسوندن ک اولش بخاطر لک و خونریزی ک داشتم میگفتن خارج رحمه باید بری،سونو..رفتم فقط ساک رو دید...گفتن کیسه زرده نداره...وبرو هفته بعد همینطور ساک بارداریم برابر با هفته و روزی ک توش بودم رشد میکرد و هر هفته یه چیزش دیگه میشد...تا اینکه رسیده بودم به تست ضربان قلب...و صبحش ک رفتم مطب سونوگرافی دکتره گفت چیکارکردی؟ گفتم هیچی ؟گفت هرهفته ک میومدی بچت برابر با همون روز بود اما امروز تاریخ ساک بارداریت برایه دیروز رو نشون میده....و گفت حالا شاید من اشتباه کنم ولی از نظر من رشد ساک بارداریت از دیروز متوقف شده...ولی برایه اثباتش باید یک هفته دیگه صبرکنی..ک من دو هفته هم صبرکردم ولی فایده نداشت و رشد ساک بارداریم دقیقا تو همون روزی ک دعوای شدیدی کردم متوقف،شده بود....شاید بعدها دکترا علتش رو چیزایه دیگه ای بیان کردن...ولی اینو هم من هم شوهرم خوب میدونیم ک اونروز چی به من گذشت ک بچه مون دقیقا تو همون روز رشدش متوقف شد😔 بعدها شدم سقط مکرر...ولی دیگه هیچکدوم رو حتی ب این هفته ک بارداری اولم بود نرسیدم و قبل اینکه ببین خونریزی میوفتم و تمام...ک تو همینا هم باز،شک ونظر وجود داره...

حولا عزیزم شما یه طوری میگی ک انگار درک نمیکنم شمارو😔 ولی عزیزم من اینارو گفتم ک بدونی من مادری بودم ضعیف ک لیاقت مادر شدن رو نداشتم و در همون امتحان اولیه خودمو باختم و نتیجشم شد جگر گوشم..نتیجه ش شد ک الان دارم اونروز رو  صدبار الان با خودم مرور میکنم ک شاید اگه من مادر درستی بودم و به بچم اونهمه فشار وارد نمیکردم اون الان بغلم بود و کنارم نشسته بود..ـ.چی بگم خواهر😢😭.ولی عزیزم شما قوی باش و نزار  هرچیزی باعث نگرانیه جگر گوشه ات بشه اونم الان ک بی دفاعه  اونم الانکه کاملا تکوناشو حس،میکنی

فدات قربونت بشم نمیخام ناراحت بشی جوجوت ناراحت میشه😍بیخیال فداتشم شما دعاکن برام....