یه شب داشتم از خوبیای شوهر میگفتم و بعد از تموم شدن حرفام ساندویچم رو گذاشتم یخچال خوابیدم. خواب دیدم ازدواج کردم و شوهرم اومده ساندویچم رو خورده. از خواب بیدار شدم ساندویچ رو برداشتم و خدا رو شکر کردم شوهر ندارم نمیارزه واقعا
با دوست پسراتون میرید مسافرت؟ من یبار بابام فهمید با دوست پسرم تلفنی حرف میزنم با نیسان از روش رد شد بعد من و با اسید غسل داد الان پوست ندارم