2410
2553
عنوان

صحرا ۶۸۸۶ 😔

2438 بازدید | 56 پست

سلام دوستای گلم.... 

چشم آهویی🌹❄❄خوب می‌دانم تحمل کردن من ساده نیست این که پایم مانده‌ای، عاشق نوازی می‌کنی .🌹🌹من تا پایان عمرم به این می‌اندیشم؛"زنی که عشق را می‌پذیرد، تا چه اندازه بی دفاع می‌گردد!!!

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2456
سلام نگار جان حالت چطوره؟ 

خوبم آبجی خداروشکر🌹

چشم آهویی🌹❄❄خوب می‌دانم تحمل کردن من ساده نیست این که پایم مانده‌ای، عاشق نوازی می‌کنی .🌹🌹من تا پایان عمرم به این می‌اندیشم؛"زنی که عشق را می‌پذیرد، تا چه اندازه بی دفاع می‌گردد!!!

اونشب مصطفی نیومد واسش یاد داشت و نامه گذاشتم رفتم خونه رویا. مصطفی ظهرش با رویا تماس گرفت که ببینه اونجام یانه.... نتونستم اذیتش کنم .اومد خونه‌ ی رویا..‌. من اصلا نگاه نکردم تو صورتش.... اومد کنارم اروم گفت _لباس بپوش بریم خونه. من هیچی نگفتم نه حرف زدم نه کاری که گفتو انجام دادم.رویا چایی اوردو پسرمو برد تو اتاق تا بخوابونه .چایی شو خورد و دوباره تکرار کرد نگار لباس بپوش بریم. گفتم من نمیام... پاشد پالتومو آرود تنم کنه چشمش به کبودی دست و بازوم خورد انگار که حالش بد شد.پالتومو انداخت رو مبل رفت تو تراس سیگار کشید. منم رفتم پیش رویا گفتم توروخدا نزار برم. انقدر رویا بهش اصرار کرد تا موندم خونه اش. مصطفی رو ناهار نگه داشت و شوهرشم اومد. من زودی ناهار خوردم به بهونه ی پسرم سریع رفتم تو اتاق ...موقع رفتن اومد پیشم گفت نمیای با من!؟ بدون اینکه نگاش کنم گفتم نه.کلافه سرتکون دادو رفت. منم موندم خونه ی رویا.

چشم آهویی🌹❄❄خوب می‌دانم تحمل کردن من ساده نیست این که پایم مانده‌ای، عاشق نوازی می‌کنی .🌹🌹من تا پایان عمرم به این می‌اندیشم؛"زنی که عشق را می‌پذیرد، تا چه اندازه بی دفاع می‌گردد!!!
2714
بعدش چی شد؟ هنوزم خونه رویا هستی؟

بعدش یه شب موندم صبح زود مصطفی اومد دنبالم نذاشت بیشتر بمونم. وقتی ام اومدیم خونه بهم گفت که ببخشمش بخاطر اینکه دست روم بلند کرده.... ازم خواست بگم کسی که بهم زنگ میزنه کیه!

چشم آهویی🌹❄❄خوب می‌دانم تحمل کردن من ساده نیست این که پایم مانده‌ای، عاشق نوازی می‌کنی .🌹🌹من تا پایان عمرم به این می‌اندیشم؛"زنی که عشق را می‌پذیرد، تا چه اندازه بی دفاع می‌گردد!!!

عزیزم قبل ازدواج خواستی از گذشته ات بگی که آقا مصطفی بهت گفته اگه گذشته، تو زندگی حالت اثر نمی زاره نمی خوام بگی .الان بشین بدون ترس و واهمه بهش بگو قبلا خواستم از زندگی گذشته ام برات بگم که نزاشتی . فقط بدون قبلا به دلیل فرار از شرایط خانواده به کسی قول ازدواج دادم که خانواده اش مخالفت کردند و من هم تو را برای زندگیم انتخاب کردم .از صیغه چیزی نگو .سعی کن شرایط مدیریت کنی .خیلی زود جا زدی . من نمی دونم چه پیامهایی محمد برات فرستاده ولی تو هم به جای تسلیم شدن مقاومت کن .برای ادامه زندگیت بجنگ .چرا به شوهرت حق زدن میدی ؟ مقصر خودشه که بدون تحقیق ازدواج کرده .پاشو عزیزم خودت و محکم بگیر .تحت هیچ شرایطی خونه ات ول نکن .یک اشتباه کردی ولی دیگه اشتباهات دیگری تکرار نکن . الان پای یک بچه وسط زندگی باز شده . گوشیت هم نمی خواد بهش پس بدی ولی خیلی محکم و قاطع برای زندگیت قدم بردار. برای آرامش زندگیت بجنگ .چه با محمد و چه دختر خاله مصطفی 

گفتی کیه؟

نه نگفتم. اگه بگم شرایط بدتر میشه...ولی به رویا گفتم به محمد بگه که مصطفی دنبال اینه که بفهمه کی مزاحمم شده.... محمدم زده به بیخیالی گفته بگه ببینم میخواد چیکار کنه. موندم بگم یا نه. مصطفی هم اصرار داره بدونه...

چشم آهویی🌹❄❄خوب می‌دانم تحمل کردن من ساده نیست این که پایم مانده‌ای، عاشق نوازی می‌کنی .🌹🌹من تا پایان عمرم به این می‌اندیشم؛"زنی که عشق را می‌پذیرد، تا چه اندازه بی دفاع می‌گردد!!!
عزیزم قبل ازدواج خواستی از گذشته ات بگی که آقا مصطفی بهت گفته اگه گذشته، تو زندگی حالت اثر نمی زاره ...

تو نامه ام تا حدودی از چهره ی واقعی پدرم بهش گفتم و اینکه تو سن کم خام یه ادم شدم‌ و بخاطرش اذیت شدم‌... وقتی اومدم خونه بهش گفتم که تو یه بار بهم گفتی همه مردا مث هم نیستن و تو مث مردای دیگه نیستی ولی تو عصبانیت خوب خودتو بهم نشون دادی بجای اینکه حرفمو بشنوی زور بازوتو به رخم کشیدی... سرش همش پایین بود هی میگف ببخشید دست خودم نبود‌ . من بهش گفتم طلاق چون دیگه نمیشه ادامه بدم . ابجی من خیلی خسته تر از اونی هستم که بتونم بجنگم. خیلی از اتفاقات رو نشد اینجا بگم دردام خیلی زیاد بوده. چندباری ام تو گوشیش دیدم که با دختر خاله ش تماس داشته شایدم ملاقاتم داشتن چون دخترخاله ش مطلقه س و از خودش خونه داره شبا اینجا نبوده پس کجا بوده؟!!!!! من نمیخوام بجنگم. بهش گفتم بخاطر پسرم میمونم تو این زندگی تابچه ام بزرگ بشه. وقتی عاقل و بالغ شد جریانو بهش میگم اینکه پسرم منو مث همه ی مردای دوروبرم رها کنه یا اینکه اولین مردی باشه که منو بفهمه, آینده مشخص میکنه. 

چشم آهویی🌹❄❄خوب می‌دانم تحمل کردن من ساده نیست این که پایم مانده‌ای، عاشق نوازی می‌کنی .🌹🌹من تا پایان عمرم به این می‌اندیشم؛"زنی که عشق را می‌پذیرد، تا چه اندازه بی دفاع می‌گردد!!!
نه نگفتم. اگه بگم شرایط بدتر میشه...ولی به رویا گفتم به محمد بگه که مصطفی دنبال اینه که بفهمه کی مزا ...

اصلا نگو آبروریزی میشه .اگه مقاومت کرد بگو برو از گذشته ام تحقیق کن .کاری که باید قبلا می کردی نه الان . 

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز