2726
عنوان

دوسال عاشقیم....

287 بازدید | 26 پست

نمیدونم الان خوشحال باشم اون عشقو تجربه کردم یا ناراحت ک ضربشو خوردم

دوسال باهاش بودم دوسال عاشقی کردیم

باورتون نمیشه وقتی بهم میگفتیم دوستدارم گریمون میگرفت

کل هفته کار میکرد اخر هفته منو ببره بیرون

کل تلاششو کرد دارو نداروشو فروخت ی کاریو شرو کنه

من چی؟!

بجگی میکردم فقط میگفتم شوهردخترعموم فلان ماشینو خریده شوهر دختر عمم فلان خونه

خیلی بد بودم 

یچی بگم ممکنه از من بدتون بیاد این باباشو فوت میکنه مادرش با یکی دیگ ازدواج میکنه اونم فوت میکنه بعد حقوقشو استفاده میکردن میگف من برای بابام قران میخونم برای اونم میخونم گفتم اره بایدم بخونی اگ اون نبود شما چجوری زندگی میکردین

گف پری مگ ما گداییم😭

مثل پدری ک پشت در اتاق عمل منتظره و میفهمه بچش دختره یا مادری ک داره حیاطو جارو میزنه درو میزنن میبینه پسرشه که بعد چندسال از جنگ برگشته...براتون همینجوری شادی از ته دل ارزو میکنم جوری ک از خوشحالی گریه کنید هی با خودتون بگید یعنی بیدارم؟!

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

ی روز با مامانم اینا دعوا گرفتم مجبورشون کردم گفتم بهش بگین ازدواج کردین مامانش خونش پاگشام نکنه خونش کوچیکه ابروم میره

مجبور کردما

مامانم اینا اوردنش خونه

وقتی اینو گفتن سرشو انداخت پایین

من واس این صحنه بارها اتیش گرفتمو مردم😭

مثل پدری ک پشت در اتاق عمل منتظره و میفهمه بچش دختره یا مادری ک داره حیاطو جارو میزنه درو میزنن میبینه پسرشه که بعد چندسال از جنگ برگشته...براتون همینجوری شادی از ته دل ارزو میکنم جوری ک از خوشحالی گریه کنید هی با خودتون بگید یعنی بیدارم؟!

باهاش بهم زدم

چقدم بد بهم زدم

چقد با تحقیر کردنش تمومش کردم

مثل پدری ک پشت در اتاق عمل منتظره و میفهمه بچش دختره یا مادری ک داره حیاطو جارو میزنه درو میزنن میبینه پسرشه که بعد چندسال از جنگ برگشته...براتون همینجوری شادی از ته دل ارزو میکنم جوری ک از خوشحالی گریه کنید هی با خودتون بگید یعنی بیدارم؟!
مگه الان نیستش؟  نگران نباش آدما اشتباه زیاد دارن... اگه هستش که قدرشو بدون اگه نیست و نمیتونی ...

یبار برگشتم التماسش کردم برگرده بعد چنسال برگشتم دورامو زدم برگشتم سمتش 

خیلی باز خوب برخورد کرد

مثل پدری ک پشت در اتاق عمل منتظره و میفهمه بچش دختره یا مادری ک داره حیاطو جارو میزنه درو میزنن میبینه پسرشه که بعد چندسال از جنگ برگشته...براتون همینجوری شادی از ته دل ارزو میکنم جوری ک از خوشحالی گریه کنید هی با خودتون بگید یعنی بیدارم؟!

تو هیچوقت تا این اتفاق های نیفتاده برات نمیتونی درکش کنی نمیتونی درک کنی نبودن پدر و مادر چقد سخته ( امیدوارمم تجربه نکنی) پس یکم درکش کن اون که با این همه مشکلات پات مونده خیلی مرده تو هم یکم باهاش راه بیا 

به جایی که بگی شوهر دختر خالم و عمم و.... این و داره اون و داره که غرورشو خورد کنی بگو امیدوارم ما هم بخریم

امروزفهمیدم که فهمیدن دراین دنیا  تلخ ترین وبدترین حقیقت هستی است.‌ ای کاش ندانی! امروز نبایددانا باشی که دانایی ات  تیشه ای بر رگ های نازک وکلفت گردنت می شود! ای کاش نمیدانستم که میدانم!

چن روز پیش پیام داد گفت همه چی دارم تورو ندارم التماسم کرد 

گف برگردم گف همه چی حل میشه

مثل پدری ک پشت در اتاق عمل منتظره و میفهمه بچش دختره یا مادری ک داره حیاطو جارو میزنه درو میزنن میبینه پسرشه که بعد چندسال از جنگ برگشته...براتون همینجوری شادی از ته دل ارزو میکنم جوری ک از خوشحالی گریه کنید هی با خودتون بگید یعنی بیدارم؟!
2706
ارسال نظر شما
2687