من خداروشکر ترسم از هم صحبتی خیلیی کمتر شده و حتی چندباری موفق شدم خودم سر صحبتو باز کنم.
دوست مامانم یه مرتبه بهش گفته بود چه قدر دخترت گوشه گیره ولی الان خداروشکر ترسم ریخته
من دلمو به دریا زدم به مرور شروع کردم حرف زدنو و سعی کردم چهرمو حالتم طوری نباشه از جمع فراری بنظر بیام چون خیلییی خجالت میکشیدم برام سخت بود ولی تونستم و حتی بعد باعث شد از بودن با دیگران بیشتر هم لذت ببرم