چطوری‌شد‌اینقدرباهاتون‌راحته‌‌‌به‌نظرم‌طببعی‌نیست
اگه‌شاغل‌باشی‌ن‌نمی‌تونین‌‌یکی‌دیگه‌رو‌هم‌‌پرستاری‌کنین‌‌فقط‌این‌نیست‌حتی‌توکارخونه‌‌هم‌باید‌کمک‌شوهرروداشته‌بتشید‌به‌نظرم‌بااین‌اوضاع‌بهتره‌اعتماد‌بنفس‌داشته‌باشین‌خانم‌های‌شاغل‌انقدلی‌لی‌به‌لالای‌مممردا‌میذارن‌طرف‌‌قیافش‌‌غوزمیته‌ولی‌احستس‌بردپیت‌بودن‌می‌کنه‌خواهرگلم‌فرارکن
یعنی‌این‌قدر‌از‌خودش‌وعلاقه‌ی‌شمامطمینه؟یعنی‌این‌همه‌دست‌یافتنی‌هستی‌‌‍اص‌لا‌خودت.چی‌دوست‍داری‌شرتیط‌اونو‌ولش‌کن‌‌خودت‌چی‌دوست‌داری؟
خواهر از کدوم خوبیاش برات بگم صبح بیدارت میکنن برای صبحانه که برات چیدن بعد میری تفریح ظهرم هر غذایی دوس داری میپزن کل کارای خودت و شوهرتم با اوناست آخه خواهر من خوبی داره مگه بجز اینکه بگی پول کرایه نمیدم ولی بابت هر چیزی باید سوال جواب شی چرا شوهرت انروز اخم کرده بود چی شده کی بود اوند کی بود رفت تازه کارای خونه مادر شوهرت من تو عقدم بودم شسش ماه جوری هر روز با دخالتاش پدرمو دراورد تو روزی سه بار میگفت لاک میزنی غسلت قبول نیست چرا موهات مشکی چرا فلان پیرزن پر حاشیه من شدم خدمتکار خونه اش خداروشکر خونه گرفتم از شرش راحت شدم گرچند مجبورم بار ببینمش و بازم هر بار دخالت بعد سه ماه ازدواج میگه مردم میگن بچه اشون نمیشه جوجه کنید اخه پیر خرفت همه مث تو خر نیستن که جفت گیری کنن و بزان دیگه تو تربیت و آینده اش بمونن .
اون اولش ابراز علاقه کرد و واقعا هم جدی بود. اولا من علاقه ای بهش نداشتم ولی بعدا علاقمند شدم بهش. دوست دارم باهاش ازدواج کنم ولی دیگه این همه محدودیت و شرط سنگینه برام. شرط خاصی نداشتم من. فقط حق طلاق میخواستم و حق تحصیل و کار. که هیچ کدوم رو قبول نمیکنه.
