2410
2553
عنوان

از پدرم متنفرم

626 بازدید | 46 پست

احساس میکنم پدرم بد ترین ادم تو کل  دنیا ست

باور میکنید تا حالا 3 تا از بچه هاش رو کشته

الانم به ننه کثافتش زنگ زده

داره میگه گور بابای بچه 

بچه به چه درد میخوره

نمیگه خودش از همه بد تره

فکر کنید مادرم از دست این چی میکشه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2720

😳😳😳🙄🙄🙄

مجرد و ناکام بمیر ولی نسل فقیر تحویل جامعه نده.                    سر بیگناه بالای دار رفت… بار کج به مقصد رسید… دل به دل راه نداشت… اتفاقا پول هم خوشبختی آورد…. این است دنیای ما:)                      goftino.com/c/BVamgS                   تاپیک های سال 99 و 1400 رو گردن نمیگیرم :/                              https://harfeto.timefriend.net/16923882233101
2714
[QUOTE=173054771]چطورکشته🤐[/QUOT داستان داره

بگو اگه گفتی منم لایک کن

امروزفهمیدم که فهمیدن دراین دنیا  تلخ ترین وبدترین حقیقت هستی است.‌ ای کاش ندانی! امروز نبایددانا باشی که دانایی ات  تیشه ای بر رگ های نازک وکلفت گردنت می شود! ای کاش نمیدانستم که میدانم!

چییی!ای وای....🖤😖😖😑

امضامو بخونید کودکم کودک بمان دنیا بزرگت میکند!بره باشی یا نباشی گرگ گرگت میکند.کودکم کودک بمان دنیا مدادرنگی است،بهترین نقاش همکه باشی باز رنگت میکند... این داستان یکفرد واقعیست.دختر تیر ماهی هستم فوق العاده مهربونم.😍قول دادم که بدنشوم...بهترین دوستم خداست.دختری بارویاهای بزرگ😍🤩 داستان یکفردراگفتم .کسیکه اگر ازبغلش رد می‌شدیم نفهمیدیم چه کرده.ازاومثل بقیه نپرسیدم چرا.چون جوابی نداشت به جز یک سکوت طولانی وکمتراز دودهه زندگی کرد🖤درچشمانش نگاهی انداختم پرسیدم زندگی یعنی چه؟نگاهی کرد گفت بگذار داستانی برایت تعریف کنم:روزی از چهار راه عبور میکردم پسربچه ای رادیدم،کمتر ازده سال داشت همراه گاری کوچکش دستفروشی میکرد به او نگاهی انداختم درچشمانش شرارت دیدم هم معصومی بچگی.خانواده ای فقیرداشت با سیزده خواهربرادردیگر.فرزندچهارم بود (مجبوربود به دستفروشی) منتظر ماندم بقیه داستان را بگوید از محل زندگی پسربچه گفت :درحاشیه کشور زتدگی میکرد جایی فراموش شده ازیادها رفته جایی با وسعتی بسیاربامردمانی که دستان چروک بسته شان تنهادلگرمی زندگی ست!جاییکه ازشدت فقر بچها مجبورند به تغیر روال زندگی!جاییکه خداهم شایدفراموشش کرده.سالهابعد نوجوانی رادیدم سی دی میفروخت و شبهابادوستانش در کوچه بازارپرسه میزدخانواده ای درکنارش نبود فراموشش کرده بودنداومرده بود.سالها بعد وقتی اتوبوسی اتش گرفت سری بریده شد شیون مادری به هوا رفت واشک دختر بچه ای درنبود پدرخشک شد،یادش افتادم.اورفته بود محکوم بودبه اسلحه دست گرفتن.یک روز زمستانی پسربچه رادیدم سرش پایین بودنگاهش کردم.این بود انچه میخواستی؟سکوت کردگریه کردوجیغ های مادری را تحمل میکرد که میگفت چرا؟😓بعضی وقتا شرایط تایین میکند که قاچاقچی شوی یا مهندس محل زندگی ات تایین میکنددستفروش شوی یا دکتر !زندگی یعنی درلحظه ای خندیدن دستان کوچک بچه فقیررا گرفتن.زندگی یعنی باخیالی دوربه یار فکرکردن زندگی یعنی درحاشیه کشور امیدجریان داردگرچه کودکان شناسنامه ندارند گرچه دختران هیبت مردی راتحمل میکنند گرچه سنه شان کم است زندگی یعنی از پسربچه عبرت بگیر شبیهش نشو.زندگی یعنی از ته دل خندیدن یعنی فرداروشن است یعنی دست بنده ای گرفتن که اینکار کاربندگیست👌🏻🤗
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز