2733
2734
عنوان

لحظه ای که خیلی ترسیدین کی بوده؟

| مشاهده متن کامل بحث + 4542 بازدید | 256 پست
تو پمپ بنزین بودم تو ماشین ، ماشین پشت سریم یهو آتیش گرفت  و هر لحظه ممکن بود منفجر بشه یبارم ...

این مورد کامیون من فیلمشو دیدم حالم بد بود چه برسه به تو که تو شرایطش بودی😂 خدا رو شکر به خیر گذشته


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

این مورد کامیون من فیلمشو دیدم حالم بد بود چه برسه به تو که تو شرایطش بودی😂 خدا رو شکر به خیر گذشته

آره خیلی وحشتناک بود

با دوست پسراتون میرید مسافرت؟ من یبار بابام فهمید با دوست پسرم تلفنی حرف میزنم با نیسان از روش رد شد بعد من و با اسید غسل داد الان پوست ندارم   

بارها اتفاق افتاده یکیش هفته پیش بود که غذا تو گلو دخترم گیر کرد داشت دور از جونش خفه میشد 

یکی سال 95 که مردم دوباره زنده شدم 

یکیش سال 92 که نصف شی سر چهارراه یه دفه یه ماشین با سرعت اومد سمتمون و دادشم فقط پاشو گذاشت رو گاز 😐 

یکیش سال 81 تو جاده همدان میخواستیم تصادف کنیم ماشینمون از مسیر خارج شد رفتیم تو جاده خاکی الان که فکرش می کنم میبینم خدا چقدر بهمون رحم کرده

طرز بیان شما ویترین شعور شماست لطفا در انتخاب واژه ها دقت کنید 🌹🌸🌻🌼🌷
2731

کمد اسباب بازی که خیلی هم سنگین بود افتاد رو بچم.با جیغ دویدم سمت اتاق، هنوز صدای شکستن شیشه ها و ریختن اسباب بازیا تو گوشمه. ولی صدای پسرم نمیومد. رفتم تو اتاق پسرم نبود. زیر کمد کامل مونده بود که صداشم بیرون نمیومد دیگه. منکه همونجا از حال رفتم‌ .ولی شوهرم کمد رو برداشت خدا روشکر کاریش نشده بود با اینکه همه ی شیشه ها رو سرش خورد شده بود. حتی اسباببازیاش له و پاره شده بودن از تکه های شیشه که مثل چاقو بود. ولی خودش فقط کمی دستش زخم شده بود.داخل خوده کمد گیر افتاده بود دراز کش همونجا افتاده بود. فقط یه ذره جلو تر یا عقر تر میافتاد سرش له میشد زیر کمد.فقط اونروز تا یه ساعت با صدای بلند گریه میکردم و میلرزیدم. 

شاخ به شاخ با ماشین جلویی _ تو بچگیم تقریبا هر شب خواب میدیدم دارم از بالا به نقطه خیلی پایین میافتم_ و وقتایی که خیلی ضروریه ولی باید دروغ بگم تا سر حد مرگ اذیت میشم.

بابام نصفه شب میخاست بره سره کار ما خواب بودیم همگی یه صدای وحشتناک اومد بابام از پله ها افتاده بود ...

ای جان عزیزم. طفلکی بابات. منم تجربه مشابه داشتم که با صدای جیغ مامانم از خواب پریدم بلند داد زدم یا ابوالفضل .بعد من یه جوریم از حالت دراز که پا میشم چشام سیاهی می‌ره.اون موقع که چنان با وحشت از جام بلند شدم که تا یک دقیقه جایی رو نمی دیدم. حالا چرا ؟ مامان جانم تو دستشویی سوسک دیدن 😐

آخی عزیزم . الان حالش خوبه؟

اره عزیزم.خداروشکر.اصلا نوزادم هیچیش نبود اشتباهی گفتن مشکوک ب تشنج اشتباهی نوزاد دو روزمو بستری کردن گذاشتنش تودستگاه ک باامبولانس انتقالش بدن ب یه بیمارستان دیگ تو امبولانس  سیم اکسیژن دستگاه قطع شده بود بچم نفسش بنداومد. اون لحظه مرگو دیدیم وقتی ک امبولانس اژیرمیکشید ومیرفت و من وشوهرم میدیدیم پرستارا ریختن روسر بچم. خدابراهیچ مادری نخواد.هیچوقت حلالشون نمیکنم ک الکی الکی با بچم چه کارا ک نکردن.

2738
کمد اسباب بازی که خیلی هم سنگین بود افتاد رو بچم.با جیغ دویدم سمت اتاق، هنوز صدای شکستن شیشه ها و ری ...

آخ چه بد بوده. به قول شما وقتی خطر هم رفع میشه بازم تا چند وقت اون حال با آدم می مونه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز