سال ۹۴ بود فک کنم
از خونه فرار کردم عقد بودم؛ازش بدم میومد میخاس ب زور باهام رابطه جنسی داشته باشه منم میترسیدم
اونموقع سوم دبیرستان بودم دوروز بعدش برگشتم خونه،کار ب پلیس کشیده شده بود و از خطم پیرینت گرفته بودن و ...خیلی پشیمونم الان؛خداروشکر همون سال توافقی طلاق گرفتیم
الان درس میخونم میرم بیرون همه چی اوکیه ولی وقتی با مامانم دعوام میشه بروم میاره
همش میخاد برسونه ک من فک میکنم تو دوس پسر داری
دلم میخاد با یکی ازدواج کنم برم
الان یادداشت های گوشی مامانمو خوندم همش نوشته بود من درد اولاد دارم
خیلی حالم بد شد😔😔