من خیلی وقت نخریدم اخرین با مادر بزرگم بهم داد تازه مامانم میگه مادر بابا جونم اون زمانا دوتا سرمه داشته سرمه سیاه و سرمه سفید سرمه سیاه روز میزده شبا سرمه سفید و چشماش حتی تو سن پیری خیلی قشنگ و براق بودن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من سرمه اصل دارم تنبلی میکنم نمیزنم ازش، اگه اصلش رو گیر بیاری تا جایی که میدونم سوی چشم رو زیاد میکنه
یه مدت شبا میکشیدم قبل خواب
خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس من نسبت به تو رو به تصویر میکشه ؛ " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار تویی /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی