یه سقط توپنج ماهگی داشتم ....
امشب دختر فامیلمون باردار شده بود خبرشو تو جمع دارد خوشحال شدم.....
اما شوهرم خیلی ناراحت بود......میگه تو دلم گفتم خدایا حق زن من نیست ک مادر نشه......
امشب یه دل سیر گریه کردم ......من کلا ب عشق بچه ازدواج کردم اما حالا......
مشکلم نداریم اما نمیشه ....
همش بقیه تو جمع بهم نگاه میکردن ک ببینن ناراحت شدم یا خوشحال....
خیلی خسته ام.......خیلی
کاش کسی درکم میکرد دارم چی میگم....