باورمیکنی ۲۰ سالمه ولی تواین مدتی ک باهاش بودم دیونه شدم حس پیری گرفتم ن جایی میبرتمون ن چیزی ب حرفامم هیچ اهمیتی نمیده مثلا بگم دلم گرفته چقدر دلم هوای فلان جارو کرده اون انگار ن انگار هروق خودش دلش خواس میبرتمون بیرون نخواس ک هیچ
اما من برعکس فوقالعاده احساساتی و خونگرمم از قدیم دوس داشتم باشوهرم مث دوست باشیم حرف بزنیم بگیم بخندیم
ولی نمیدونم چرا اینطوریه؟!!
یمدت پیش فک میکردم همه مردا اینطورن ولی بعضی مردا رو ک میبینم میفهمم فقط شوهرم اینطوره حالا فقط بامن اینطورها
کافیه بریم جایی ب قدری شلوغ وپرحرفه ک نگو
اوایل عقد و نامزدیم اینطور بد ولی ک رفتیم سرزندگیمون خیلی یجوری شد😔اخه سخته چطور بیخیال باشم 😔