دکترم خدافظی کرد و رفت
منو بردن اتاق دیگه تااستراحت کنم
ازمایش خون برای باردوم ازمگرفتن
هر ساعت میومدن پوشکمو نگاه میکردن ک ببینین خونریزیم در چ حده
شنیدم تلفنی ب دکترم میگفتن بلیدینگ هست
معنیش این بود ک خونریزی شدید داشتم
جوری ک هموگلوبینم از ۱۶ رسیده بود ب ۱۱
منو برگردوندند اتاق زایمان و من داد میزدم ک ولم کنید نمیام
دوباره ی مامای جدید شروع کرد به چک کردن تک تک بخیه ها
ایتقدر جیغ میزدم ک داشتم از حال میرفتم دونه دونه گاز استریل میزاشت داخلم تا ببینه خونریزی از کدومبخیه ست
ازم عذرخواهی میکردن میگفتن به نفع خودته میدونیم درد داره ولی اگر مشکل رو پیدا نکنیم مجبوریم ببریمت اتاق عمل پس تحمل کن عزیزم.
ب ظاهر معاینه تمام شد و منو برگردوندن اتاق استراحتم برام نهار اوردن
بیشتر از ۱۰تا سرم بهم زدن چون خیلی خون ازمرفته بود
شوهرم کمک کرد ک برمدسشویی
برگشتنی سرمگیج رفت ب شوهرمگفتم جایی رو نمیبینم سرمگیج میره ..
بخودم اومدم دیدم ۴ نفری ریختن سرم با وحشت پریدم چیشده چیشده کجام چ خبر شده اینقدر ترسیده بودم ک خدا میدونه! ۴تایی داشتن میزاشتنم رو تخت
بعدا فهمیدم ک بیهوش شده بودم فشارمافتاده بود