کل سه ساعت حتی بچه م سه سالشه راه هم میرفت بهش میگفتن بشین دست میزد به اکواریوم بدشون میومد سر سفره هم اصلا به ما تعارف نزدن یه مهمون دیگه هم داشتن بچه من با اون بچه بازی هم میکرد به بچه من میگفتن دست نزنه به اون بچه به پسرم میگفتن چقدر شیطونه تند تند میگفتن میزنمت بشین منم فقط حرص خوردم تو اون سه ساعت مردم و زنده شدم 😞😞
منم یه عالمه آرزو دارم امیدوارم به همه ش برسم همگی ممنون میشم برای خوشبختیم دعا کنید ،🙏😘
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعضی ها به دختراشون مهمون داری یاد ندادن که فقط بلدن جهیزیه بخرن بزنن تو سر ملت من وقتی مهمونم بچه ...
چقدررر حرفات و کارات بدلم نشست.احسنت به شما که همچین شخصیت عالی دارید
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین. از زمانی که وارد نی نی سایت میشم همینطوری دونه به دونه پشم.ام کنده میشه تا زمانی که خارج میشم واسه خودم راحت اپیلاسیون میشم😁کاشکی همه اتفاق های دنیاااا باب دل آدم بوددد.....میشه واسه ظهور امام زمان یه دونه صلوات بفرستی اللهم عجل لولیک الفرج. خدایا شکرت
من هر مهمونی میاد خونم اصلا خجالت میکشم به بچش چیزی بگم خوب شیطونی میکنن خرابکاری هم میکنن البته😑 و ...
دقیقا عین من بچه های من حق شیطونی تو خونه کسی ندارن اما جاریم یه پسر ۱۱ساله داره اونقدر تخس وبی تربیته نگو حتی یه بار رفته بود از تو کشو لباس خوابمو برداشته بود پوشیده یهو پرید وسط اتاق مردمو زنده شدم ازخجالت حالا جاری برگشته میگه ماشالا پسرم خیلی کنجکاوی میکنه😁😁
اون یکی برادر شوهرمم اونجا بود پسرم دست به بچه شون میزد تا بازی کنن اون برادر شوهرم که خونه شون مهمو ...
چراااا چرااااچراااااا هیچی نمیگفتیییی؟ اگه دستم بهت میرسیدموهاتو میکشیدم از حرص.مردم واسه بچت اینقد مظلوم واقع شدهههه
حالم خوبه و دوسدارم با حال خوبم حال دیگرانم خوب کنم.نمیری تا بمیرم مادرم.خدایا بابت نعمتات و بخشندگیت شکر.خدایا ممنونم که تجربه شیرین عشق رو نصیبم کردی.پسرم عاقبت بخیر بشی مادر
ربطی ب نجس بودن نداره میترسن خراب کنه والا دیشب بچه های جاریم اومدن خونمون به همه چی دست میزدن از روی میز عسلی بالا میرفتن درجه یخچالمو دستکاری کردن دستای کثیفشونو میمالیدن همه جا کلی رو فرش اشغال ریختن شاید باورت نشه فقط یک ساعت اومده بودن و رفتن منم چیزی نمیگفتم فقط حرص میخوردم یکم ادم صابخونه رو درک کنه من اصلا دوس ندارم کسی ک بچه کوچیک داره بیاد خونم یعد اینکا رفتن همه جارو دستنال کشیدم جارو کردم تو یک ساعت خونه رو ترکوندن
بعضی ها تو این تاپیک نشون دادن لایق بچه دار شدن نیستن امیدوارم خدا صداشون رو شنیده باشه که دهنشون فقط به توهین درمورد بچه ها باز میشه.
هیچ بچه ای وجود نداره تو مهمونی بشینه و از جاش تکون نخوره. مگر اینکه دست و پاش رو با زنجیر ببندی یا قرص خواب بدی بهش و یا خداینکرده مشکل حرکتی داشته باشه و نتونه راه بره.
عشق با انگشت های کشیده پیانو مینواخت...من پا به پای پونه های وحشی میرقصیدم... باران می آمد...بهارنارنجها همه مست...هوا هوای تو بود...🍀