سلام،من دانشجوی پرستاری ام عاشق یکی از دخترای کلاسمون شدم اونم عاشق منه،خانواده هامون رو در جریان گذاشتیم،خانواده دختره مخالف ازدواجمون هستن،خانواده دختره میگن که ما دختر به غریبه نمیدیم،من واقعا عاشقش هستم،حالا دختره میگه که من خانوادم رو میشناسم هیچ وقت راضی نمیشن بهتره که همین جا تمومش کنیم و دیگه هم دیگه رو فراموش کنیم،البته بر خلاف میل باطنی خودش میگه،چون الان توی خانوادش خیلی بهش فشار میارن که تو باید با پسر خالت ازدواج کنی،حالا واقعا من نمیخوام این دختر رو از دست بدم،حالا فردا قرار شده هم دیگه رو ببینیم،والا نمیدونم دقیق چی بهش بگم که بتونم خانوادش رو راضی کنم و کاری کنم که دختره بتونه این سختی های رو که خانوادش براش ایجاد کردن رو تحمل کنه، اما واقعا دختره عاشق منه و مطمئن ام که خوشبختم میکنه.الان شما بگید من فردا چی بهش بگم