یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
من نمیدونم تو تناسخ های بعدی قراره چی بشم ولی شاید همون حسرتی باشم که به دل میمونه؛شکوفه ای که قبل از شکفتن از سرما میمیره؛ رودی که هیچوقت به دریا نمیرسه و خشک میشه؛ شایدم باز یکی باشم که دوستت داره ولی نمیتونه داشته باشدت....کیدراما فقط کیدراما نیست یه سبک زندگیه:)