بدیهاش گاهی که عصبی بشه دست بزن داره که تموم تلاششم میکنه برا ترک کردنش
اصلا اصلاااا اهل مشورت کردن نیست
هرکار بخواد انجام بده میده مثلا برا کارش ک قنادیه ویسال بیکاره همه شهرهارومیره برا مغازه ولی میبینم تواون چندروز بادوستش رفته درکنارش تفریحممیرن
تابهش نگم اصلا ب فکرشم نمیرسه ماهم احتیاج ب تفریح ومسافرت داریم بهشم بگم میگه ول کن بابا موقعیتش نیست
بادوستاش جنگل وتفریح و اینا میره کلا ب مسافرت مجردی بیشتر علاقه داره
هرچی میگه مثلا بریم خونه بابام باید بگمچشم کلا علاقه ب چشم داره خیلی
اگ قبول نکنم بشدت لجمیکنخ
درسته خوبی داره ولی هرشب اشکمیریزمفکرمیکنک بردگی میکنم ن زندگی منی ک اختیار هیچی توزندگی ندارم