با خاله ام اختلاف داره خاله ام زنگ زد به مامانم با داد و بیدا و گریه که این منو اذیت میکنه
خیلی عذاب کشیده خالم از دس شوهرش ولی تحمل کرده بخاطر بچه پسر کوچیک داره
همه پول و طلاهای خاله مو گرف دو بار سرمایه کرد ورشکست شد
حالا خالم یه النگو تک پوش داره ۴۰ تومن می ارزه میگه در بیار اونو از دستت میخام سرمایه کنم در حالیکه خالم طلاهای دختریشو ماشینشو درامدشو همشو بخاطر این شوهر از دس داده و فق همین یه تیکه پشتوانه مونده براش
مامانم پیام داد ب شوهرخالم گف دست از سر خواهرم بردار دیگه چقد میخای اذیتش کنی آخه خالم بار آخر با واسطه و اصرار مامانم با شوهرش آشتی کرده بود مامانم گف من تضمین میکنم دیگه شوهرت آدم بشه برو سر زندگیت اینم از خوبیه مامانم اینم بگم که دایی هام و مامانم سه بار ضامن موندن واسه وام های شوهر خالم و هر سه بار قسط وام رو نداده پس دادنش افتاده گردن مامان من و دایی هام و واقعا هر کاری براشون کردن ولی اون مرد آدم بشو نیس
حالا مامانمو تهدید میکرد که به دامادت زنگ میرنم هر چی از دهنم در اومد میگم مامانمم گف خب بگو من جز خوبی چیکار کردم واست
اون مرتیکه هم زنگ زده به شوهر من و بدگویی از ما کرده
شوهرم هر چند به ما گف باور نمیکنم و در ظاهر طرف ما بود ولی اخلاقش دو روزه عوض شده سرد شده باهام هه اینم از جواب خوبی حالا من چی بگم به شوهرم چیکار کنم