مهند میره پیش نهال تا ازش خداحافظی کنه و بره دانشگاه که میبینه نهال اون گلی که مهند بهش داده بود رو انداخته بیرون همون موقع سمر میاد و میگه میخواد بانهال تنهایی صحبت کنه و مهند میره سمر گردنبندی که مهند بهش داده بود رو به نهال میده و بهش میگه واقعا ازش معذرت میخواد مادمازلم سر میرسه و نهالم خیلی خوشحاله و از سمر تشکر میکنه سمرم نهال رو میبوسه و میره بیرون کاتیا هم بدجور به سعید مشکوکه و به بقیه میگه که اون همش در حال صحبت کردن با تلفنه (اون موقع سعید داشت تلفنی با هلمی صحبت میکرد و خبرای خونه رو بهش میداد) آقا رضا میاد خونه عدنان و با سهیلا صحبت میکنه و قرار میشه روزی که عدنان و خونوادشون میرن میهمونی بیان و جشن نامزدی رو بگیرن مهند میاد خونه و میره سراغ نهال ببینه سمر بهش چی گفته نهالم با جمیله اینا داشت لباس مهمونیشو تو کمدش میزاشت که مهند میاد و گردنبند سمر رو توی گردن نهال میبینه کلی عصبانی میشه و سریع میره تو اتاقش و به سمر زنگ میزنه و بهش میگه که میخواد ببینتش سمر میره توی کارگاه عدنان و شانس میاره که سعید نمی بینتشون و کلی با هم جرو بحث میکنن و سمر بهش میگه که تو داری به نهال ضربه ی بدی میزنیو به مهند میگه در ضمن من کاری نکردم فقط گردنبند رو به صاحب اصلیش دادم بالاخره مهمونی خیریه فرا میرسه و سمر یه لوح تقدیر میگیره و یکم صحبت میکنه و از عدنان تشکر میکنه (ما که ندیدم نهال سخنرانی کنه نمیدونم برای چی هی میگفت باید خودم رو برای سخنرانی آماده کنم ) و آما نهال که خیلی به خودش رسیده(مثل عروسا شده) منتظر تا مهند بیاد که با هم برن به جشن مهند بالاخره میاد (ولی چهره ی مهند رو نشون نمیدن ) تا اینکه میرن توی جشن و همه دهنشون باز میمونه مهند برای اینکه لج سمر رو در بیاره همش دور نهال میگرده (با معذرت از طرفدارای نهال ولی یه چیزی نهال هروقت به مهند برمیخوره این دهنش همش باز دقت کنید) جمیله و کاتیا و بقیه از جمله مادمازل هم جشن نامزدی سهیلا رو جشن میگیرن و کلی حالو صفا دیگهفیروزه خانومم برای خودش داره یه پیرمرد پولدار گیر میاره