خدایا شکرت که کودکی قشنگی داشتم خدایا شکرت مدرسه ها پر از عشق بود اون موقع زمستونا ی پر از برف برف پارو کردنای بابام نصفه شب بیدارمون کردن واسه برف بازی خدایا شکرت اون موقع ها مهربونی واقعی ادما رو دیدم خدایا شکرت ماه رمضونا بوی ماه رمضون واقعی میداد عیدا بوی عید واقعی و محرما بوی محرم واقعی خدایا شکرت من اون روزا لمس کردم خدایا شکرت اول مهرا و بوی پاییز خدایا شکرت گاری پر از لواشکو الو سر کوچه مدرسه خندیدنای واقعی بدون موبایل خدایا شکرت پیکان های اون موقع سواریش اندازه همه ماشین خوبا بود خدایا شکرت سیزده به درهای باحال و خونوادگی پشت نیسان و وانت بدون ذره ای فخر فروشی خدایا شکرت که من همه این لذتا رو لمس کردم لی لی بالا بلندی قایم موشک هفت سنگ تو مسیر قشنگی از زندگی بودم .اون موقع ها میوه ها بوی میوه میداد یه خیار میخوردیم سر کلاس بوش تا ده تا کلاس میرفت اما حالا ....خدایا شکرت من یه بخشی از عمرمو واقعان زندگی کردم
خدایا شکرت دهه هفتادی شدم
پس الان چی؟بچه هامون چی؟من خدارو وقتی شکر میکنم ک کرونا تموم بشه
خوشحالم یه دهه۵۰ شاد و سرزنده ام🤗
خدایا شکرت دهه نودی شدم😐😂😂
واقعا👌
شکرت خدایا که منم اگه یه سال دیرتر بدنیا میومدم مزه این دهه رو نمی چشیدم
ها تو دهه 70 گیرم
خدایا شکرت دم دمای عید خونه تکونی میکردیم چقد ذوق داشتیم چقد لحظه ای که بابا پول میزاشت سر کمد که صبحش بریم خرید عید وقتی لباس میخریدم شاید تا روز عید روزی صد بار نگاهشون میکردم خدایا شکرت .وای تابستونا که هوا گرم میشد باباها کولرارو درست میکردن تا روشنش میکردن بوی کولر یه بوی خاصی میداد .جوجه رنگیم همیشه سرخابی میخریدم وقتی میمرد چقد گریه میکردم .با شلنگ اب تو حیاط رنگین کمون درست میکردم و نگاش میکردمو کیف میکردم
خدایی منم خیلی حس خوبی دارم که دهه شصتیم
زمان ما عشق ها هم عشق بود کجا این همه بی وفایی و خیانت بود
خیلی میشنوم میگن دهه شصت نسل سوخته است ولی خدایی ما اوج جوونیمون نه اینقدر گرونی بود نه اوضاع اخلاقی و فرهنگی جامعه اینقدر خراب بود
دوستی داشتم ته کوچه اسمش نرگس بود با دختر خالش جفت شدو میگفت زیر موزاییک حیاطتون یه راهرویه میرسه به شهر پریا ما شبا میریم اونجا منم چقد کندمو اون موازیککارو شل کردمو کندم تا اون تونل و پیدا کنم برسم به شهر پریااا .چقد با دختر خاله هام زنگ ای خونه هارو زدیم و در رفتیم که یه بارم دختر خالمو گرفتنو من جیغ میکشیدم نجاتت میدم و در رفتم وای خدا چقد شبا ستاره هارو رو پشت بوم زیر پشه بند مامان بزرگم نگاه میکردیم میگفتیم هرکی شهاب سنگ ببینه اون و خدا بیشتر دوست داره چقد الکی میگفتم دیدم منم یکی دیدم
خیلیا به ما میگن دهه سوخته ولی به خدا تو هیچ ده های من اینقدر لذت نداشتم .هر که به سبک و سیاق دهه خودش خاطرات زیبا داره ولی دهه ما لامصب انگار اخر خوشیا بود به خدا
جنس عاشق شدنا فرق میکرد .جنس دوس داشتنا فرق میکرد خالص واقعی .وای اون لحظه های که زنگ میزدیم فوت میکردیم .یا دوران مدرسه که قران سر صفحه رو میخوندم .یا عصو تیم بستکبال منطقه بود انگار تیم ملی بودم توب بسکتم تو خیابون .یا اون جورابهای طوری که تو راهنمایی از روی کفش میدادیم بیرون ای خداااا
چرا میوه ها مزه اب میده ؟؟چرا هیچ میوه ای طمع نداره یکی بهم بگه .چرا افسردگی هست .چرا دلمرده شدن ادما .چرا هرکی با یکی نیست همزمان با چندتان چی عوض شد چی ؟؟ماها حلال خوریم ماها که هنوز اعتقاد داریم کجای کار میلنگه؟
الان آخرالزمان سخت ترین روزه ارو داریم طی میکنیم ایشالا زود تموم بشه آقامون بیاد و همه چی بهشت بشه یکم روی خوش زندگی ببینم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
