نرگس ۵ سالشه
ریحانه ۱۱ ساله
نرگس:آجی گفتی چندروز دیگه روز مادره؟
ریحانه:۲۵ روز
نرگس:یعنی چندتا انگشت.با انگشتات نشون بده
_یعنی اینهمه
_آهان آجی هنوز خیلی مونده
_اگه یموقع یادمون بره؟نرگس بنظرت چی بخریم واسه مامان
نرگس:آخه پول نداریم
ریحان:از بابا بگیریم مامان رفت حموم با بابا بریم یچیزی بخریم
نرگس:آجی به بابا نگیم روز مادره آخه بابا لو میده
ریحان:آخه اونوقت از کجا پول بیاریم
نرگس:آجی بنظرم به بابا نگیم خودمون کادو اماده کنیم مامان سورپیلیز(سورپرایز😁)بشه
ریحان:خب از کجا کادو بیاریم
نرگس :آجی بیا بریم کشو مامان رو بگردیم ببینم کدوم لباسشو خیلی وقته نپوشیده یادش رفته اونو کادو کنیم بدیم😁
ریحان:مسخره
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم رفتم دوتاشونو بغل کردم بوسیدم😁😁یاد بچگی خودم افتادم باخواهرام از یماه قبل واسه کادو نقشه میکشیدیم